پستها
- God is a comedian playing to an audience too afraid to laugh
- --Voltaire--
وقتی سخنرانی میم-الف را در سازمان ملل می دیدم، یه لحظه فکر کردم که عنقریب چنگ می زند، ماسک از صورتش برمی دارد و از زیر نقاب، جواد رضویان بیرون می آید و می گوید: " من چیکاره انرژی هسته ای بیدم". همه می خندند. دست می زنند. بعد یک قاب خاتم با لوح قدردانی طرح ابر و باد و ربع سکه بهار-در-بند به جرم یک عمر خنداندن مردم جایزه اش می دهند و همه می روند خانه اشان و در راه برگشت همه به رئیس جمهور بد و دیکتاتور که مسلماً احمق و صد البته بد-سیاست ولی کاملاً جدی و ترسناک است، فحش می دهند. ولی جواد هنوز برای بزرگداشت خیلی جوان است و سیاستمداران ما در طنز میدان خالی به او نمی دهند.
۱۸ نظر:
دكتر جان سر اون جدت كه نمي دونم كيه اين قالبت رو درست كن...
از این جمله خیلی بدم میاد که" بلاگ قشنگی داری! نوشته هات خیلی خوبن و ...." ولی مجبورم این رنج رو به جون بخرم و بگم که بسی لذت بردیم! آخه جدا خوش گذشت از خوندن بلاگت! ضمنا برا لینک کردن اجازه که نمیخواد؟ میخواد؟! یه بار یکی رو بی اجازه لینک کردم و... :دی از اون به بعد توبه کردم! خوش باشی
خودت ببين ديگه؟...متنت باكس نداره...ويلونه...هيبايست با موس صفحه رو اين ور و اونور بكشم..مني كه دارم با رزولوشن 800*600 ميبينم...اين يكيش...كامنتها رو ببين؟...از طريق لينك خود پست ببين چه ريختي نشون ميده؟...درهم برهم...يكي رفته شرق...يكي غرب...روزهاي قبل فيلتر قالب خوب بود...نميدونم چي كارش كردي؟...ولي يادمه يه بار ور رفتي و از اون به بعد اين ريختي شد.
وب جالبی داری به ما هم سر بزن!!!! در ضمن شما به معاینه سینه ماهیانه امیدوارم که هنوز احتیاج پیدا نکرده باشی البته با غذاهای هورمونی اینجا هیچ بعید نیست که در آینده لازم داشته باشی!بازهم بنویس استاد
سلام.
خيلي خوبه ادامه بده.
خوندن وبلاگت هي همچين حالي به ما اضافه مي كنه و 2 تا اتاق خواب هم كم مي كنه.
سلام قرار همینه دیگه
غیر این عجیبه
روزگار بدی داریم غریب براش کمه
نوشته ات نشون میده دلگیر شدی
دیگه با این نوشته حتی نمیشه یه لبخند تلخ زد
عادت میکنیم
ما ملت خوبی هستیم
زود عادت میکنیم
برو ميمون جان مارو سياه نكن
ما خودمون آخرشيم
اون احتمالا سولانائ كه اخرش نقابش و برميداره و ميگه منو كي از قفسم در آوردين
بعد اون خنده مضحكش به پوتين تبديل به بالانس هايي ميشه كه در تشكر از كسايي كه بهش موز دادن اجرا مي شه
salam kheyli vaghat bod nayomadeh bodam man blog to ro to jostejoye kalameh to web peyda kardam va mikhondam khoshhal shodam ke bakhsh nazar khahi gozashti . hade aghal ye tarafeh mishe bahat harf zad matalebet fogholadas movafagh bashi
البته نيازي هم نيست نقابش رو برداره همينجوري بيشتر خنده داره .
سلام..وب نانازی دارین و خیلی "خوگشل"مینویسی به منم سر بزن.بهت لینک دادم بهم لینک بده.برام پینگ بزن برات سینگ بکنم!!!!اقایونی میمونه سایه سرتون مستدام من یه دو هفته ای افتاده بودم گوشه نقشه ج اا و حالا برگشتم ماشالله سر و مر و گنده.محض اطلاعتون اقا جواد رفته تو قالب افغانی و شنگول بازیهاش به سبک افاغنه شده . راستی وقت کردی به وبم سر بزن به وبت سر بزنم و به وبمون سر بزنیم و ...قربانت.!!.
و اينک ميمون چهل درجه اتمي
What is wrong with you monkey? You seem to be kind of down. I don't see that sparkle in your writings anymore. Let me know if I can be of any help.
All the best
The11Ave
يكي از دوستان ميگفت خدا پدر اين احمدي نژاد رييس جهمور شما رو بيامرزه.بلاگرها وبرنامه هاي خبري و...خداييش كم مي آوردند اگه اين آقا جايي سخنراني نمي كرد.من دفعه ديگه حتما بهش راي ميدم.نه اين كه دوستش داشته باشم نه به دلايل ديگه.
بگذريم آدم وقتي مياد اينجا يك جور احساس قدرت ميگيره.اسم وبت رو مي ذاشتي گوريل بيمغز جالب تر بود.
دفعه هاي پيش نميدونم چرا كامنت هام پاك ميشد خدا كنه اشكال از طرف ما بوده باشه.راستي با مرام ما هم مثل شما بالاشهري شديم آمديم بلاگ اسپات.فعلا زت زياد.
شما جارِ بسيار خوبي هستيد. بنده شخصاً از خنده مجرور شدم.
شما جار بسيار خوبي هستيد. بنده شخصاٍ از خنده مجرور شدم.
همین جواد یا محمود یا روح الله برآمده از ملت اکنون ایران است.همانگونه که هیتلر و موسیلینی و...برآمده از ملت روزگارشان بودند.شادباشی
سلام.آقا يك اشتباهي اين وسط پيش اومده.من هيچ موقع ننگ طرفداري از اين رژيم رو به خودم نمي خرم.
نميدونم شما چطور اين طوري برداشت كردين شايد من بد گفتم.
منظور من اين بود كه اين ميمون نژاد و امثالش هويت واقعي حكومت رو نشون ميدهند و اين خيلي بهتره.خدا وكيلي خاتمي و امثالش بيشتر ضربه نزدنند و هشت سال ملت و دانشجو ها رو سر كار نگذاشتند.
بذار بيشتر ريده مالي بكنه.همين.
به هر حال ببخشين اگه كوتاهي از ما بوده.
دمت گرم خیلی وقت بود همچین وبلاگ با حالی نخونده بودم یاد رمانهای آمریکای لاتین افتادم . می گن یه زمانی شاه عباس می خواسته تحمل این ملت را امتحان کنه یه دسته سرباز می گذاره می ذاره سر پلی که اینور شهر را به اونورش وصل می کرده و می گه هر کی می خواد از این ور شهر به اون ور شهر بره باید یه ک و ن به این سربازها بده از فردا صف تشکیل می شه و مردم برای رفتن به محل کارشان تو صف می ایستادند و ..... تا مدتها شاه منتظر بوده ببینه کی صدای مردم در میاد بعد از چند ماه به شاه می گویند یک دسته ریش سفید اومدند برای اعتراض شاه می گه درست شد صدای مردم در اومد بیارینشون تو . ریش سفیدها بعد از تقدیم هدایا و مدح شاه به شاه می گویند مردم از این وضع ناراضی هستند و قتشون خیلی تلف می شه مردم از شاه خواهش کردند تعداد سربازها را زیاد تر کند تا کار ملت زودتر راه بیفتد ....
دمت گرم
ارسال یک نظر