آدرس میمون بی مغز

brainless.monkey@gmail.com

یکشنبه، خرداد ۳۱

توصیه های ایمنی برای شرکت در گردهمایی های اعتراض آمیز

بعد از اتفاقات اخیر انواع و اقسام توصیه های رنگ و وارنگ به مردم می شود. من کاری به ایده سیاسی و گروه سیاسی و نحوه عملکرد شما ندارم و کسی رو تشویق به تظاهرات یا برعکسش نمی کنم. ولی برای حفظ سلامت هموطنانم بسیار نگرانم. برای همین چند توصیه عمومی برای روزمبادا که اگه در حین اعتراضات مدنی مورد حمله فیزیکی قرار گرفتید به کار ببندید که کمتر مورد آسیب قرار بگیرید. این توصیه ها را از چندین مکان مختلف جمع آوری کرده ام. از توصیه های افرادی که در صربستان، اکراین، برلین شرقی و چچن تظاهرات کرده اند تا تجربیات هموطنانمان در بهمن پنجاه و هفت. مسلماً هر موقعیتی نیازهای ویژه خودش را داره ولی شاید بعضی از این نکات کمک کننده باشه.

توجه داشته باشدی حتی با بکار بستن همه نکات ایمنی، احتمال آسیب در گردهمایی های اعتراض آمیز از بین نمی رود.

1- شما به جنگ نمی روید. شما برای مطالبه حقوق مدنی خود در یک گردهمایی حاضر می شوید. به قصد برخورد فیزیکی به جمع معترضین نپیوندید. عصبانیت خود را از ابتدای حرکت کنترل کنید. با عصبانیت تصمیم های نامناسب می گیرید. رفتار خشن یا قهرمانانه از خود به خرج می دهید و خود و دیگران را در معرض آسیب قرار می دهید.

2- سربازان وظیفه و افراد پلیس هم مردمان ایرانند. بجای تحریک و عصبانی کردن آنها از شعارهایی استفاده کنید که آنها را تشویق کنید به شما ملحق شوند. فقط تعداد محدودی از چماقداران حرفه ای با شستشوی مغزی طوری تربیت شده اند که می توانند به مردم عادی حمله کنند و به مردم آسیب برسانند.

3- از حمل هر گونه اسلحه گرم یا سرد خودداری کنید. حتی پرتاب سنگ به پلیس ضد شورش آسیبی به آنها نمی زند، آنها سپر و لباسهای محافظت شده دارند. استفاده از اسلحه به پلیس ضد شورش و لباس شخصی ها مجوز استفاده از سلاح های خطرناک تر را می دهد. آنها عمری در استفاده از این سلاحها تلف کرده اند. مطمئن باشید با یک کارد آشپزخانه یا یک تفنگ بادی جز آسیب زدن به خودتان کاری از پیش نمی برید.

4- لباس و کفشی بپوشید که بتوانید به راحتی بدوید و فرار کنید. کفش شما علاوه بر راحت بودن باید پای شما را در برابر لگد شدن در حمعیت محافظت کند. لباس آستین بلند و کمی کلفت، آسیب ضربه ها باتوم و زنجیر را تخفیف می دهد. لباسی بپوشید که جلب توجه نکند و به سادگی پاره نشود. نیروهای امنیتی با کشیدن و گرفتن لباس افراد را دستگیر می کنند. لباسی بپوشید که به راحتی نتوان در آن چنگ زد و به آن گیر داد.

5- با خود یک کوله پشتی کوچک یا کیف کمری حاوی یک بطری بزرگ آب، پارچه تمیز برای زخم بندی ببرید. حتماً موبایل همراه داشته باشید و ترجیحاً شماره تلفن های ضروری را در ذهن حفظ کرده و از روی حافظه دستگاه پاک کنید که درصورت دستگیر شدن، شبکه شما علیه شما یا دوستانتان به کار گرفته نشود. از حمل کارت شناسایی یا دفترچه تلفن شخصی خودداری کنید، به همراه خود فقط یک یا دو شماره تلفن و نام (ترجیجاً فرد قابل اعتماد و مسن) داشته باشید که در صورت زخمی شدن دیگران بتوانند آن شماره را پیدا کرده به اعضای خانواده شما خبر دهند.

6- همیشه در گروه حرکت کنید. در گروه، با حداقل چهار یا پنج نفر قرار بگذارید که مدام یکدیگر را تحت نظر داشته باشید. اگر از گم شدن یکی خبر دار شدید فوری به دیگران خبر دهید. به صورت شخصی با گروه مهاجمان یا حتی یک مهاجم درگیر نشوید. ممکن است مسلح باشند. دیده شده که ورزشکاران و افرادی که مهارتهای رزمی یا اعتماد به نفس مبارزه دارند، بیشتر و شدیدتر آسیب می بینند.
قدرت ما مردم در جمع بودن ماست. حتی اگر کاملاً مطمئن هستید که توانایی دفاع از شخص خود را دارید از جدا شدن از جمع و اعمال قهرمانانه پرهیز کنید.

7- اگر فرد ناشناسی با اصرار از شما خواست که جمع را ترک کنید و مثلاً به بهانه کمک به کسی به کوچه خلوتی بروید، به احتمال تله فکر کنید. از چند نفر دیگر بخواهید که شما را همراهی کنند.

8- گروه لباس شخصی ها یا پلیس ها با تحریک کردن شما، مثل فحاشی، ترسو خطاب کردن، عصبانی کردن یا ... شما را تشویق می کنند که گروه را ترک کنید. تکنیک الوات و پلیس ضد شورش جدا کردن شما از جمع و کتک زدن یا دستگیری شماست. اگر شما را از جمع جدا کردند، با فریاد زدن کمک از دیگران بخواهید. سه نفر که با فریاد به سمت پلیس یا لباس شخصی می دوند و فریاد می زنند از هر اسلحه ای ترسناک تر است.

9-اگر دستگیر شدید یا در حلقه چندین مهاجم گیر افتادید و امید کمک رسیدن یا فرار کردن نداشتید، مبارزه فعال و تحریک کلامی با چند نفر آسیب بیشتری به شما می زند. سر و صورت خود را دست و بازوهایتان محافظت کنید. برای کمک فریاد بزنید و منتظر فرصت مقتضی برای فرار باشید.

10- پلیس ضد شورش مسلح به باتون، باتون برقی، بمب صوتی، اسپری فلفل، گاز اشک آور، گلوله پلاستیکی، شات گان ساچمه ای و گلوله واقعی است. هر گاه به سمت جمعیت شلیک مستقیم کردند، روی زمین بخوابید. چندین عکس و ویدئو از کشته و زخمی های تظاهرات نشان می دهد که آنها از ناحیه صورت و گردن مورد اصابت قرار گرفته اند. گویا شلیک می کنند که بکشند.

11- بعد از شلیک یا پرتاب نارنجکهای گاز اشک آور، در چند ثانیه اول، اگه پوکه نارنجک نزدیک شماست می توانید آنرا با لگد از جمعیت دور کنید. دست زدن به پوکه می تواند باعث سوختگی های شیمیایی و حرارتی شدید شود. حتی زمانی که ابر دود اطراف پوکه خیلی غلیظ است نزدیک شدن به آن به قصد شوت کردن آن ممکن است باعث آسیب شدید به شما شود. در بعضی مراجع گفته شده که مایع کلراید (وایتکس) خنثی کننده گاز است. انداختن یک پارچه کلفت آغشته به وایتکس یا حتی ریختن یک سطل وایتکس روی پوکه می تواند یک پوکه فعال را خاموش کند. بعضی فلوراید موجود در خمیر دندان را در مقابله با گاز اشک آور موثر دانسته اند و توصیه کرده اند مالیدن کمی خمیردندان به گونه ها برای جلوگیری از سوزش چشم مفید است. (توجه: استفاده از وایتکس و خمیر دندان را از سایتهای غیر ایرانی پیدا کرده ام و شخصاً از کسی نشنیده ام که آنها را به کار بسته باشد.) بعضی دوستان روش قدیم انقلاب یعنی آتش زدن لاستیک یا روزنامه را نیز موثر یافته اند.

12- بهترین مقابله با سوختگی چشم و گلو از گاز اشک آور و اسپری فلفل، فرار از ابر دود و شستن چشم و صورت با آب فراوان است. دستمال خیس کارایی کمتری دارد، چرا که مواد شیمیایی در رطوبت دستمال باقی می مانند و با مالیدن مکرر آن به چشمتان آسیب بیشتری به خود می زنید. از آنجا که بعضی از این مواد شیمیایی در حلالهای چربی حل شده اند، شستشو با آب اثر آنها را به سادگی خنتی نمی کند. استفاده از شیر پر چرب تو صیه شده است.

13- بمب صوتی می تواند باعث کری موقت شود. اگردر هنگام انفجار بمب صوتی دهان شما نیمه باز باشد آسیب کمتری به پرده گوش مشا وارد می شود.

14- اگر زخمی شدید، یا متوجه خونریزی یا درد شدید در بدن خود در نتیجه درگیری شدید. قبل از آنکه ضایعه شما را از پای در بیاورد از اطرافیان کمک بخواهید. هر گونه خونریزی فعال را جدی بگیرید.

15- نکات ساده در راهنمای کمک های اولیه در برخورد با زخمی ها را در اینجا پیدا کنید.

امیدوارم این نکات کمک کننده باشند. من سعی می کنم مطالب بیشتری پیدا کنم و به این متن اضافه کنم.


راهنمای کمک های اولیه در برخوردهای خیابانی

من داشتم ویدئوهای تظاهرات را نگاه می کردم. چند نکته خیلی اساسی کمک های اولیه به نظرم رسید که اینجا بنویسم. می دانم که این نکات خیلی ساده هستند و احتمالاً همه آنرا می دانند. همینطور می دانم که رعایت نکات ایمنی در آنچان صحنه ای بسیار سخت و بعضی مواقع ناممکن است. ولی حتی اگر کمکهای اولیه نمی دانید با بکار بستن چند نکته اصلی می توانید در ثانیه های اول مفید واقع شوید.

به محض برخورد با کسی که مجروح شده، یا به زمین افتاده خود را به مجروح برسانید و در راه رسیدن با فریاد دیگران را از مجروح شدن فرد مطلع کنید و کمک بخواهید. سپس مراحل زیر را انجام دهید:

1- تنفس: مطمئن شوید شخص مجروح می تواند نفس بکشد. اگر چیزی جلوی نفس کشیدن او را گرفته (مثلاً لخته خون در دهان یا ماسک پارچه ای) سریعاً آنرا از دهانش دور کنید.

2- اگر بعد از باز کردن راه هوایی، باز هم نفس نکشید، شخص به تنفس مصنوعی دهان به دهان احتیاج دارد. فریاد بزنید و از اطرفیان بخواهید کسی که کمک اولیه می داند جلو بیاید و کمک کند.

3- خونریزی: فرد خونریزی کننده را روی زمین بخوابانید. با یک پارچه تمیز روی محل خونریزی فشار دهید. اگر مکان خونریزی از گردن فرد یا اطراف دهان فرد است، مطمئن شوید فشار روی محل خونریزی تنفس فرد را مختل نمی کند. مهمتر از هر چیز تنفس زخمی است. برای جلوگیری از خونریزی طوری گردن فرد را فشار ندهید که باعث خفگی اش شوید.

4- اگر فرد هوشیاری کامل ندارد، یا روی زمین دراز کشیده، آب به دهان فرد نریزید. آب در دهان فرد ناهوشیار باعث خفگی می شود. همچنین همواره سعی کنید مجروح را به پهلو بخوابانید. به این صورت ترشحات و مایعات دهان وی به مجرای هوایی راه پیدا نمی کند.

5- ضربه به سر، (خصوصاً به همراه خونریزی از گوش) باعث کاهش هوشیاری می شود. فرد جهت را تشخیص نمی دهد و هر لحظه احتمال سقوط یا گم شدن در جریان اتفاقات دارد. به این فرد کمک کنید که از صحنه درگیری خارج شود. و تا مطمئن نشدید جای امنی نشسته است او را رها نکنید.

6- حین حمل افراد مجروح، (خصوصاً افرادی که به کمر آنها آسیب خورده) نباید به کمر فرد مجروح فشار وارد شود. بهترین راه حمل مجروح گذاشتن وی روی پتو یا یک پارچه بزرگ مثل چادر خانمها و حمل او با گرفتن گوشه های پارچه است. احتمالاً پیدا کردن برانکارد یا پتو در جریان کارزار سخت است، پس در صورت امکان فرد را بغل کنید. ولی حمل مجروح در حالی که دست و پای فرد از دو طرف توسط مردم کشیده می شود می تواند صدمات شدید به نخاع فرد وارد کند.

7- اگر افراد مسلط به کمک اولیه و کسانی برای حمل مجروح بر بالین مجروح رسیدند، اطراف بیمار را خلوت کنید. کمک کنید که راه حمل کنندگان به سمت مکانهای امن باز شود.

8- پلیس ضد شورش مسلح به گاز اشک آور، اسپری فلفل و تانکرهای آب جوش و مایعات اسیدی است. مایعات تخصصی مختلفی برای مقابله با هر کدام وجود دارد که متاسفانه در این شرایط نمی توان به آنها دسترسی پیدا کرد. اما در اکثر موارد شستشوی عضو آسیب دیده، خصوصاً چشم ها با آب فراوان کمک می کند. در مورد خاص اسپری فلفل بخاطر حلال چربی در آن، به سادگی با آب شسته نمی شود. شستشو با شیر پرچرب کمک کننده است.

9- کمک بخواهید. در حالی که سعی می کنید مجروح را به بیمارستان برسانید فریاد بزنید "پزشک". احتمال اینکه کسی که کمکهای اولیه می داند در نزدیک شما باشد زیاد است.

اگر کمک اولیه می دانید، خودتان به همراه دوستانتان گروههای کوچک امداد تشکیل دهید و مردم را یاری دهید. یک گروه کوچک امداد متشکل از یک پرستار مجهز به وسایل کمکهای اولیه، چند جوان قوی برای حمل مجروحین به نواحی امن که پرستارها ایستاده اند و چند وسیله نقلیه (حتی موتور سوار) برای حمل مجروحین به بیمارستانهای امن می تواند جان ده ها نفر را به سادگی نجات دهند. امروز روزی است که با نجات هموطنانتان می توانید تا آخر عمر به شجاعت خود ببالید. اما می دانم که شرمندگی آنکه نیستم تا به داد هموطنانم برسم، تا ابد بر دوشم خواهند ماند.

جمعه، خرداد ۲۹

به ترتیب ایفای نقش

این کشور بده، اون کشور اخه. همه کشورها دشمنن
انتخابات درسته.
شماها نمی فهمید.
شماها دشمنید.
قربونش برم محمود راست می گه.
همین که هست.
دیگه خفه شید.
اوهو اوهو اوهو. زر زر زر

و ... جایزه کثیف ترین کاراکتر این نمایش به دست رهبر یک دست داده شد!

چهارشنبه، خرداد ۲۷

انقلاب به گذشته


هنوز آقای میرحسین انتخاب نشده اند، سگهای پاچه گیرشان در همه جا راه افتاده اند، هر کس به او بگوید بالای چشمت ابروست، می درند. ایشان هنوز رای ها شمرده نشده بود خود را در کمال تفرعن رئیس جمهور اعلام کردند. کجای دنیا نامزد ریاست جمهوری خود را قبل از اعلام نتایج رئیس جمهور می خواند. هیچ کس نمی گوید که مردم چرا اعتراض کرده اند. هیچ کس نمی گوید احمدی نژاد خوب است. هیچ کس نمی گوید به مردم ظلم نرفته است. اما میر حسین از سی سال ظلمی که به مردم رفته سود می جوید تا به سلطنت اسلامی برسد. حال که همه فریاد می زنند، ایشان و طرفدارانشان اسم خود را علم کرده اند و طوری وانمود می کنند که رهبران این ملتند. این اتفاق بسیار آشناست. همه مردم از سی سال ظلم اسلامی که به آنها رفته عصبانی اند. همه در حال فریاد زدن هستند. عده ای از راه می رسند و اسمشان را در دهان مردم می گذارند. تنهای طلب آقای موسوی پست ریاست جمهوری است. در حالیکه این جماعت خشمگین بیش از این می خواهند.
آیا این مرد می تواند آزادی و حقوق شهروندی مردم را به آنها باز گرداند؟ آیا این کسی است که باید بخاطرش کتک خورد و مرد؟ در تمام مدت کمپین آقای سبز حتی حاضر نشدند یک بار اسم قوانین مدنی، آزادی یا جدا شدن از گروه اصول گرا را به زبان بیاورند. صد صفحه برنامه دولت ایشان را ببینید. تنها نکته ای که مرتب تکرار می شود شعارهای پوسیده اسلامی و سخنرانی های بی سر و ته خمینی است . پیام هشت ماده ی امام گل استراتژی ممکلت داری ایشان است. این آدم حداکثر مبدل به یک خمینی کوچک خواهد شد. این چیزی ایست که خود موسوی هم به شدت می پسندد. از چپ و راست "بنده" و "اینجانب" گفتنش گرفته تا دستور زبان الکن اختراعی، تا تفویض ریاست جمهوری زود هنگام به خودش همه و همه تقلید از اداهای چندش آور خمینی است. چرا مردم باید کتک بخورند و بمیرند تا دوباره برگردند به بهمن پنجاه و هفت. همانطور که قدرت را از شاه گرفتند و به دست خمینی دادند، به خانه شان برگشتند و خسبیدند، حالا قدرت را از آیت الله بی عمامه احمدی نژاد می گیرند و می دهند به آیت الله بی عمامه موسوی شاید که راحت تر به خواب بروند. چشم! همه خفقان خواهیم گرفت. حرف نخواهیم زد. این جریان هم مثل همیشه، هر کس حرف بزند با فحاشی و کتک متهم به خیانت می شود با همان منطق همیشگی: بد بهتر است از بدتر. اما این استراتژی مسالمت آمیز برای دوری از خشونت و کشتاراست، وقتی کار به اینجا کشید، بهتراست فکرهامان را جمع کنیم و بهترین را انتخاب کنیم.
پی نوشت بعد ازجنبش مردمی: هنوز اعتقاد دارم موسوی رهبر ایده آلی برای جنبش مردمی نیست. اما شجاعت ایشان را می ستایم. و از آنجا که در وقایع اخیر ایشان به شایستگی واکنش نشان دادند، با صمیم قلب آرزو می کنم که ایشان سلامت و پیروز باشند.

شنبه، خرداد ۲۳

سهم هر کی از انتخابات

محمود که به این کارها کار نداره، برای خودش نشسته رییس جمهوریش رو می کنه. میر فسیل چمنی ده ساعت طول کشید که جمع بشه و باز بشه یه انشای نمره نگرفته دبیرستانش رو پیدا کنه و گوز بده خلاص بشه. شیخ زیبای خفته که انگار هنوز بوس شاهزاده را نگرفته تا بیدار بشه. محسن خشونت مثل اون هشت سال، احتمالاً می خواد هشت سال منتظر بمونه که بالاخره یکی زهر ماری چیزی بخوره و مشکل حل بشه. رهبری وقتی این پک رو تموم کنه یه پک دیگه باید به وافور بزنه.
ستاد انتخابات، نمد مالی می کرد.
یه کم که بگذره همه از خواب، سکوت، غفلت و پای منقل بلند بشن و همدیگه رو پیدا کنند. ریاست ناقابل که رسید به احمدی نژاد. بقیه چیزها رو سر فرصت بین همه تقسیم می شه. یه چیزکی، مثلا وزارتی، جزیره کیشی، حلقه نفتی، چیزی به میر فسیل می دن. مهدی به یه دست دندون جدید هم راضیه. زن این و زن اون به حقوق زنان که خودشون پیدا کردن بسنده می کنن. آقا هم از جنس بد شاکیه. قرهای رنگ و وارنگ که هدر رفت.
چند تا چماق سنگین و پنجره طبقه سوم هم سهم ما.

جمعه، خرداد ۱۵

مانیفست پیف پاف یا خلاصی از رئیس جمهور موذی

برای من بی مغز که بدون ماشین حساب کاسیوم دو رو با دو نمی تونم جمع بزنم، مجلس شلوار درّون محمود-میرحسین به مراتب مفرح تر از مسابقه جبر و هندسه میرحسین-محسن بود. محسن خان مشق های دوره دکتراش رو آورده بود که میرحسین خط بزنه. اما میرحسین از اینکه از خانومشون صحبت به میون نیومد چنان مسرور بود که یادش رفت به سئوالای محسن جواب بده.
توی یار کشی اخیر، میرحسین اول خمینی رو کشید، محمود بند شلوارش رو کشید و پوپ کرد به هاشمی و دوستان، مهدی یه بوس کوچولو به کون محسن زد، محسن هم اصل چهل و چهار رو کشید، میرحسین زهرا خانوم با دو تا مدرک رو کشید، مهدی هاله نور کشید، محمود با ماکروسافت اکسل نمودار کشید. لنگ ملت هم دو طرف عین دروازه گل کوچیک هوا. با این همه توی این مسابقه حماقت، محمود عین صفر کلوین چنان سطح رو پایین آورده که هر قورباغه ای آماردان حساب می شه. خصوصاً جدیداً که ایشون دکمه نمودار سه بعدی توی اکسل رو هم کشف کردند. قدرت اکسل رو برم که بعد از چهار سال پوپ متوالی هنوز نمودارهای نتایجش اینقدر رنگی-سه بعدی هستن. البته ایشون دانشمندند، محقق اند، دکتراند، دانشگاهی اند. دنیا دیوانه شده والا به محمود وردست آهنگری باباش توی آرادان گرمسار، یابو هم نمی دادن که نعل کنه.
گذشته از محمود که تپه نریده در هیچ زمینه ای نگذاشته، همه مفتخر به رشادتهای نداشته شون هستند. محسن خان معتقدند که همونطور که جنگ رو مدیریت کردند و پیروز شدند، مملکت را هم اداره خواهند کرد. وجداناً من کاملاً فراموش کرده بودم که ما کل عراق رو تصرف کردیم و خسارات جنگ رو از صدام گرفتیم و بعدش هم جام زهر نخوردیم. مملکت ما حساب نداره والا توی یه کوچه پر پنجره ای مثل اینجا، دست محسن یه تیرکمون مگسی مسلح هم نباید می دادن.
گفتم جنگ یاد میر حسین و شکوفایی اقتصادی زمان جنگ افتادم. یا میرحسین معنی شکوفایی رو نمی دونن یا هشت سال جنگ به اندازه کافی طولانی نبوده که بدبختی هامون یادشون بمونه. البته خداییش نگفت شکوفایی اقتصادی، دروغ چرا، تا قبر آآآآ، گفت شکوفایی چیز. البته در اون زمان چیز مسلما شکوفا بود. مثلا حالا می شنویم که زهرا خانوم در اون زمان در زمینه حقوق زنان، تحقیقات قرآنی داشتند. خوب البته اگه ایشون تو قرآن دنبال حقوق زن می گشتن حالا حالاها باید بگردن، چون بعید می دونم چیزی پیدا کنن. ایشون و حاج خانوم کروبی مگه کتکس گذاشتن های زمان جوونی شون رو فعالیت فمینیستی به حساب بیارن (که قرنهاست که ازش می گذره) والا ما که مردم باشیم غیر از سیاست "یا روسری یا توسری" از زهره و فاطی چیزی نشنیدیم. این ایالت هردمبیله، والا پستون گاو ماده شیرده هم نباید به دستتون می دادن چه برسه به حقوق زنان. (راستی اینها-کلاً اینها- چرا اسم خودشون با اسم شناسنامه شون مختلفه؟ از اون بدتر اسم فامیلشون با فامیل باباشون یکی نیست؟ زهره کاظمی چه ربطی به زهرا رهنورد داره؟ سبورچیان چه ربطی به احمدی نژاد داره؟ مصطفوی چه ربطی به خمینی داره؟).
زبونم لال فکر نکنین من فقط نکات منفی همه رو می گم. نکات قضیه فراوونه. مثلاً تلاش همه جانبه علیه محمود فینگلیه. نه فقط نامزدها، بلکم بقیه هفتاد و چند ملیون ملت هم همچنین. آخه نه اینکه ما ملت نجیبی هستیم. همونطور محسن جان گفتن بلانسبت آریایی یعنی نجیب عین اسب. رومون نمی شه هفتاد ملیون نفر باهم به یکی بگیم نمی خوایمت. باید عین بالا بلندی و وسطی یارکشی کنیم.
یک نکته مثبت که بالاخص مجمع الخلایق نامزدون دارند اهمیت به قشر جوانه. مخترع اهمیت دادن به جوانان (البته هر چهار سال به چهار سال) شیخ عبا شکلاتی هستن. ایشون امسال اختراع جدیدشون رو پرده برداری کردند: میر حسین، پیفپاف محمود کش! این دفعه هم عین دفعه قبل ژل مالیدیم به سرمون، روسری رنگی روی موهای افشون بور-شکلاتی مون انداختیم، کون گنده توی روپوش تنگ تپوندیم و فیسان فیشان رفتیم برای موسوی سوت زدیم و کف زدیم و هارهار کنان توی خیابون قرریختیم و شعار دادیم. بین فعالیتهای باباکرمی انتخاباتیمون جرأت گوز دادن هم نداشتیم. چون اگه به قدر یه باد سوا شدن ازمون سکوت می کردیم داد می زدن سرمون که غفلت کردید وعنقریبه که محمود انتخاب بشه. اون دفعه که عبا شکلاتی با یه من خضوع وخشوع و خایه رو انتخاب کردیم، هشت سال کتک خوردیم و آخرش هم با عرعر گریه اش حکومت رو دو دستی داد به محمود سپورنژاد. میرغضب که هنوز انتخاب نشده فیگورهای اخم و تشر خمینی رو تمرین می کنه. نه هیچ حزبی رو قبول داره، نه هیچ مشاوری (البته درستش رو بخواهید ایشون اصولطلب اصلاحگرا ست، یه چیزی تو مایه های دگرجنسگرای همجنسخواه). برنامه هاش هم که معلوم نیست چیه ولی همه به تصدیق خودش و زنش و سابقه اش و امامش و صد البته بابای سیاسی اش عبا شکلاتی، همه خوب هستن. حتی تنها هنری که همه هشت بلیون خلق خدا در زمین دارن (که همانا همان ریدن به احمدی نژاد باشه) هم نداره. نشون به اون نشونی که بالاتر از چیز بهش تو مناظره اش نگفت. آخه کسگپ های افشاگرانه محمود که برد سیاسی اش در حد نق های راننده تاکسی هاست (هاشمی دزده، ناطق نوری دزده، زن موسوی خرابه، همه دستشون تو یه کاسه اس) که نباید آدم رو تته پته بندازه. با همه این اوصاف قوطی سبزش رو گرفته و کلی از ماها رو رنگ کرده. تا باز کی باشه که احتیاج آقا به ما تموم بشه و عین دستمال توالت از طبقه سوم خوابگاه دانشجویی پرتمون کنه پایین. شهر ما بی صاحابه، والا به میرحسین توی خامنه فرقون آجر نمی دادن که بدون نظارت عالیه برونه.
هرچی میرحسین طفلک از انتخاب شدن بیزاره و فقط و فقط وفقط به اصرار مردم و دلسوزی اومده جلو، شیخ مهدی دیگه التماس نمونده که نکنه. هر چی ازش بخوای می ده. پول می ده، کار می ده، حجاب و ستاره هاتون رو بر می داره. بوس و کون هم کسی نخواسته وگرنه حاضره بده. ما و حاج آقا همگی با هم فراموش کردیم که ما داریم درباره انتخاب رییس جمهور بحث می کنیم. همونقدر که مانیفست حقوق بشر شیخ معمم کمدیه، رئیس جمهوری که عین بتمن از قانون اساسی گرفته تا قوای مجریه و مقننه و قضاییه رو با هم یهویی تغییر می ده، خنده داره. قطار مشاورهای پرمدعا هم چیزی رو عوض نمیکنه. حتی اگه بقیه مشاورهاش هم عین غلامحسین قدر یه بالون باد تو غبغبشون بندازن و هر سه ثانیه یه بار اشک تو چشماشون جمع کنن و فیگور شهید زنده رو توی استودیو و تاکسی و صندوق عقب پراید تمرین کنن هم فایده ای نداره. نه این که من دلبستگی به قانون اساسی و نظام دارم ولی رئیس جمهور که نمی تونه قانون اساسی عوض کنه. اگه بکنه دیگه رئیس جمهور نیست، برانداز نظامه. نه که با براندازها مشکل داشته باشم ولی آخه اگه کسی می خواد یه همچین کاری کنه باید به غیر از یه دست دندون مصنوعی و عبای حریر چیزای دیگه هم داشته باشه. حداقلش اگه می خواد به احمدی نژاد فینگلی بگه هاله نور دور سرت کجه، نباید داستان فشار دادن صدام توسط اوباما رو سه بار از اول تا آخر با سه تا مفعول و چهار فاعل غلط، آغشته به هشت تا خاطره مبهم بدون انتها از امام تعریف کنه تازه نرسیده به آخر از عصبانیت متوسل به عصمت نن جونش بشه و آخرش هم وقت کم بیاره و عذر بخواد. مهدی جان، دهات ما حساب کتاب نداره والا تو باید می رفتی الیگودرز برای نون شبت خطبه نکاح می خوندی.
یادمون باشه که شیخ های معمم و آخوند های بی عمامه، ظاهر صلاح ها و باطن خرابها همه باهم جمع شدند و باز شدند و اصلاح شدند و تایید شدند و رد دشدند و حزب درست کردند و جناح منحل کردند و به سر هم زدند و این چهار پخ حاصل کار شد. چاره ای نیست اما این ده، یه کدخدایی می خواد یه کم بزرگتر از اینها. اگر از شر یکی به دیگری پناه می بریم، درست نیست که رنگ این رذلها رو به خود بگیرم. درست نیست که دروغهاشون رو بشنویم و براشون هلهله و شادی کنیم. گناهه که گناه رذل رو با رضایت و شعف فراموش کنیم.