آدرس میمون بی مغز

brainless.monkey@gmail.com

شنبه، خرداد ۲۳

سهم هر کی از انتخابات

محمود که به این کارها کار نداره، برای خودش نشسته رییس جمهوریش رو می کنه. میر فسیل چمنی ده ساعت طول کشید که جمع بشه و باز بشه یه انشای نمره نگرفته دبیرستانش رو پیدا کنه و گوز بده خلاص بشه. شیخ زیبای خفته که انگار هنوز بوس شاهزاده را نگرفته تا بیدار بشه. محسن خشونت مثل اون هشت سال، احتمالاً می خواد هشت سال منتظر بمونه که بالاخره یکی زهر ماری چیزی بخوره و مشکل حل بشه. رهبری وقتی این پک رو تموم کنه یه پک دیگه باید به وافور بزنه.
ستاد انتخابات، نمد مالی می کرد.
یه کم که بگذره همه از خواب، سکوت، غفلت و پای منقل بلند بشن و همدیگه رو پیدا کنند. ریاست ناقابل که رسید به احمدی نژاد. بقیه چیزها رو سر فرصت بین همه تقسیم می شه. یه چیزکی، مثلا وزارتی، جزیره کیشی، حلقه نفتی، چیزی به میر فسیل می دن. مهدی به یه دست دندون جدید هم راضیه. زن این و زن اون به حقوق زنان که خودشون پیدا کردن بسنده می کنن. آقا هم از جنس بد شاکیه. قرهای رنگ و وارنگ که هدر رفت.
چند تا چماق سنگین و پنجره طبقه سوم هم سهم ما.

۱۵ نظر:

شانگوله گفت...

میمون جون! پاشو بیا اینجا ببین چه جوی دارند میدن... خیلی داغونه. ولی همین که گفتی میشه.
یه موقع اگر حال کردی، در مورد پنجره سوم توضیح میدی. علاقه ای ندارم، اما حدس میزنم خودت اونجا حضور داشتی

سیامک گفت...

سلام.من با همه بد بینیم نسبت به اینا ولی اصلا فکرشو نمیکردم که با این دید به ما نگاه کنن.دیگه به خدا تا رستنگاه قرارمون نبود.
.........
دفترچه خاطرات
22/3/88 یک نوار سبز به دست راستم می بندم و یک نوار سفید به دست چپم سه تا خط با واکس سیاه روی صورتم می ندازم و سینه خیز با رمز یا زهرا به سمت صندوق های رای میرم.
23/3/88 احساس می کنم شبیه کاسه توالت شدم(بلا نسبت همه فقط وفقط با خودم هستم).
24/3/88 توی صف اتوبوس همه میگن کلیپ دانشجوها که احمدی نژاد رو دنبال میکردند و می گفتن احمدی بای بای-احمدی بای بای از همه قشنگ تر بود-به نظر می یاد که شهر یجوری شده.
25/3/88 امروز یخورده دیر تر رسیدم خونه آخه شهر یخورده شلوغ بود (برای اینکه میگن توی انتخابات تقلب شده).
26/3/88 تا دو روز مرخصی گرفتم از خونه بیرون نرم آخه فکر کنم شهر داره شلوغ می شه.
28/3/88 امروز دیگه نتونستم مرخصی بگیریم یخورده هم دیر تر رسیدم آخه در حمایت از نظام و احمدی تژاد تظاهرات خیلی وسیعی تو تهران برگزار شده بود.
29/3/88 امروز توی ایستگاه اتوبوس شایعه شده بود که لباس شخصی ها با دانشجوها درگیر شدن و چندتا از دانشجوها از طبقه ششم پرت شدن پایین.
30/3/88 امروز با رضا قرار گزاشتیم توی تابستون چند روزی بریم مالزی میگن ویزا نمیخواد....

سیامک گفت...

سلام.من با همه بد بینیم نسبت به اینا ولی اصلا فکرشو نمیکردم که با این دید به ما نگاه کنن.دیگه به خدا تا رستنگاه قرارمون نبود.
.........
دفترچه خاطرات
22/3/88 یک نوار سبز به دست راستم می بندم و یک نوار سفید به دست چپم سه تا خط با واکس سیاه روی صورتم می ندازم و سینه خیز با رمز یا زهرا به سمت صندوق های رای میرم.
23/3/88 احساس می کنم شبیه کاسه توالت شدم(بلا نسبت همه فقط وفقط با خودم هستم).
24/3/88 توی صف اتوبوس همه میگن کلیپ دانشجوها که احمدی نژاد رو دنبال میکردند و می گفتن احمدی بای بای-احمدی بای بای از همه قشنگ تر بود-به نظر می یاد که شهر یجوری شده.
25/3/88 امروز یخورده دیر تر رسیدم خونه آخه شهر یخورده شلوغ بود (برای اینکه میگن توی انتخابات تقلب شده).
26/3/88 تا دو روز مرخصی گرفتم از خونه بیرون نرم آخه فکر کنم شهر داره شلوغ می شه.
28/3/88 امروز دیگه نتونستم مرخصی بگیریم یخورده هم دیر تر رسیدم آخه در حمایت از نظام و احمدی تژاد تظاهرات خیلی وسیعی تو تهران برگزار شده بود.
29/3/88 امروز توی ایستگاه اتوبوس شایعه شده بود که لباس شخصی ها با دانشجوها درگیر شدن و چندتا از دانشجوها از طبقه ششم پرت شدن پایین.
30/3/88 امروز با رضا قرار گزاشتیم توی تابستون چند روزی بریم مالزی میگن ویزا نمیخواد....

Franny گفت...

حتی تو هم فک نمی کردی اینجوری شه... به فکر باد دماغ بعد از انتخاب شدن موسوی بودی... وقاحت رو به حد اعلا رسوندن... کم شدن رای رضایی یعنی اینکه ما می تونیم...

احسون گفت...

اولآ من که نفهمیدم این " ما " یی که خودت رو توش جمع بستی دقیقآ شامل کدوم طیف می شه ؟ اونورا هم مگه چماق و پنجره هست ؟؟!
و خرسندم که بالاخره بلاد کفر تاثیر شفا بخشش رو که همانا با مغز کردن آدما ( حالا میمونا ) بوده رو تو هم گذاشته ... از این نوشتار خود ناگفته پیداست که که کاسه سر رو تا حد غایی اش با چیزکی پر کردی که البت نوع متریالش در هاله ای از ابهام به سر می بره ولی خب طبق شواهد چندان خوش بو نیست .
باری توقع گفتار دیگه ای هم ازت نمی رفت . چون مکتب میمونیسم بر این اصل کلی بنا شده که همه چیز و همه کس و همه کار و اصولآ همه الخ عبث و بیهوده و کیری و کس شره مگر خلافش ثابت بشه . ( که تا حالا مورد خلافی گزارش نشده ) .

میمون بی مغز گفت...

احسون: آدم فالانژ بی منطق همه جای دنیا پیدا می شه. آدمهایی که غیر از توهین و فحاشی قاموسی ندارن.

محمد گفت...

بد دهني نکنيد .
به نظرات هم احترام بزاريد .
ممنون - برين‌لس

محمد گفت...

بد دهني نکنيد .
به نظرات هم احترام بزاريد .
ممنون - برين‌لس

ناشناس گفت...

احسون منو ياد فاطي مي ندازه كه هر چند وقت يه بار كه آلت الهام از تو دهنش در مياد يه چيزايي شبيه اين مي گه...

فرنی گفت...

میمون جان زیادی دوری... این حرفا الان زیادی رو اعصابه... الان... یعنی وقتی که دارن ادم می کشن تو خیابون. نظرت چیه؟ بشینیم که یعنی ما گوسفندیم و این جمهوری اسلامی به یه رای بند بود که اونم دارن گه می زنن توش، یا بریم حالا کشته هم نشیم( کشتن ببینیم) تو بیای مسخره کنی؟ خیلی دوری...

احسون گفت...

والا ما که نفهمیدیم این جناب ناشناس چی گفت ؟ به هر روی میمون عزیز منم صد در صد نظرم همینه که گفتی ... همه جا هستن آدمایی که جز توهین منطقی ندارن ... هر کس به سبک خودش . یکی با چوب و چماق , یکی هم اینجوری ... ینی وقتی که بعد از میلیونها سال تو کشوری که هیچگاه نهاد و جریان مبتنی بر تفکر مدنی وجود نداشته یه حرکت خیلی خیلی ضعیف روشنفکرانه و استوار بر رهبری کسی که نه قهرمانه ( و تاریخ خیلی خیلی زود ثابت کرد هر گهی هم که باشه حداقل انقدر حقیر نیست که با یه وزارت و جزیره راضی بشه ) و نه حتی اومده دنیا رو عوض کنه و نه هیچ چیز دیگه , فقط یه آدم میانه است , کسیه که ناخودآگاه شده سمبل یه سبک جدید اعتراض که شاید یک درصد بتونه موفق بشه و حداقل حکومت جمهوری اسلامی جاشو به حکومت خلافت اسلامی نده , اونوقت یه نفر میاد و تو چند خط به سبک خودش همه چیز و همه کس رو میبره زیر سوال و به نحوی به خرد جمعی توهین می کنه ... اینه که می گم تفکر میمونی بر اون اصل کلی استوار شده ...
منو یاد یه سری از گفتار های ژیژک می ندازی که که دست به نقد وسیع و کلان وضعیت فعلی میزنه و از اون ور هیچ اپزیسون و آلترناتیوی رو هم قبول نداره و بعد در عمل راه حل و تفکر سومی هم ارائه نمی ده .
اوه راستی اگر از کامنت قبلی من تأویل توهین شده : پوزش بسیار .

میمون بی مغز گفت...

احسون:
دقیقا مساله همینه که این آدم اون چیزی که مردم فکر می کنند نیست. در تمام مدت کمپین این آدم حتی حاضر نشد یک بار اسم قوانین مدنی، آزادی یا جدا شدن از گروه اصول گرا رو به زبون بیاره. تنها نکته ای که مرتب تکرار کرد، پیام امام بود. این آدم حداکثر مبدل به یه خمینی کوچولو می شه. چرا مردم باید کتک بخورند و بمیرن تا دوباره برگردن به روز اول انقلاب. قدرت رو از آیت الله احمدی نژاد بگیرن بدند به آیت الله موسوی.
بعضی آدمها به سادگی هوادار یه جریان می شن(مثلا تیم فوتبال گروه راک یا وبلاگ) و به ممون سادگی گلو پاره می کنن و به همون سادگی از نظرشون بر می گردن. به سادگی فحاشی می کنن. کسی که به سادگی فحش می ده، به همون سادگی هم کتک می زنه.
درباره یک شخصیت سیاسی شوخی های مبتذل نوشتن یه فرق اساسی داره با توهین به اشخاص عادی مثل من و تو. آدمهای بزرگ سیاسی عقاید خودشون رو به مردم ارائه می دن، مثل یک هنرمند که روی صحنه تئاتر به بازی می پردازه. اگه این آدم درش ناپاکی و نادرستی و ضعف باشه باید با گوجه گندیده ازش پذیرایی کرد.

فرنی گفت...

یه اشتباهی که خیلیا می کنن اینه که الان این مردم همگی دارن واسه موسوی گلو جر می دن و جونشون فدای موسویه. اینطور نیست. رای من حتی موسوی هم نبود. مسئله اینه که اینا زدن تو کار قلدری. الان این کارو کردن که اصلا هم کوچیک یا بی اهمیت نیست، پس فردا دیدی وا دادی و اون یزدی بی همه چیز اومده طالبان راه انداخته و به قول خودش تا زانو تو خون ایرانیا فرو رفته که البته هیچ ایرادی هم نداره. حتی شاید قضیه این هم نباشه، اما هر چی که هست دارن به خاطرش آدم می کشن و خوابگاه دانشجو اتیش می زنن و از هیچی حتی وجهه کوفتی شون تو جوامع دیگه هم ابا ندارن. هدف وسیله رو توجیه می کنه، هدف حتما خیلی مورد خاصیه که همه ی این چیز ها رو( من جمله خطر حشری شدن مردم و به جای رای گیری خواهان یه تغییر اساسی شدن رو) داره توجیه می کنه!
حتی ابراهیم نبوی هم طنز رو کنار گذاشته که الان چه وقت خوشمزگیه!! ( واقعا وقتش نیست)

فرنی گفت...

گفتم هدف وسیله رو توجیه می کنه منظورم از دید این حکومت بود!

فرنی گفت...

این که به احسون گفتی از اون قشر آدم هایی هستی که... خب.. متاسفانه مطالب اخیرت نشون می ده که تو هم از اون قشر ادم هایی هستی که خودت رو تافته ی جدا بافته می دونی و گروهی نیست که لیاقت پذیرفته شدن از طرف تو رو، حتی به طور نسبی داشته باشه و این زمانی خوبه که خودت به عنوان فرد ایدئولوژی خاص خودت رو داشته باشی( که البته این موضوع از نظر علمی و فلسفی رد شده است) که اون رو هم نداری. من همیشه به عنوان یه فرد تحصیلکرده و اینتلکچوال به تو نگاه می کرده و می کنم اما مسئله اینه که مردم ما خیلی وقته که بین بد و بدتر دارن انتخاب می کنن. وقتی راه حل بهتری نداری( اگه داری تا حالا که ارائه ندادی؛ اوه البته منظورم به غیر از بی خیال بودن و همه رو با یه چوب روندن و به جاش عشق و حال دنیا رو کردنه)به نظرم من حق نداری اونا رو مسخره کنی. از نظر تو من شاید دارم احساسی برخورد می کنم، با توجه به اینکه من خیلی درگیر و نزدیکم به این جریان تا حدی این موضوع درسته. اما برای دیدن درست هر چیزی یه فاصله لازمه. خیلی نزذیک باشی می شی مث من، در اون فاصله خاص تصویر کامل و دقیق و دور تر از اون، یه تصویر مبهم و کلی! تو همین تصویر مبهم و کلی رو می بینی( از نوشته هات که اینطور بر می آد)