آدرس میمون بی مغز

brainless.monkey@gmail.com

یکشنبه، مرداد ۴

میرزا محسن خان دیجیتالی


محسن سازگار همین چند وقت پیش ها در یک صبح نه چندان خوب برای ایران زمین بدنیا اومد. پدرش همانطور که خودش بارها گفته به شغل پنبه زنی اشتغال داشت و خود او علیرغم تحصیلات عالیه در رشته های فیزیک و مکانیک و مهندسی و تاریخ در ایران و خارج نه تنها یک نتوانست یک کاربوراتور پیکان جوانان را تعمیر کند بلکه هرگز به شغلی غیر از زدن پنبه دیگران علاقه و استعدادی نشان نداد. همین علاقه شدید او را از کودکی در رده مبارزان رژیم ستم شاهی قرار داد. مادرش می گوید: "ذلیل مرده محسن با تفنگ مگسی ایش یه چراغ سالم توی کوچه نگذاشته بود".
در حین انقلاب اسلامی برنامه بازگشت خمینی را طراحی کرد ولی بعداً پای منقل گفت: " پدرسگا بلیط عوضی به ما دادن، ما می خواستیم بریم واشنگتن". در هر حال بعد از انقلاب وی طرح خلع سلاح ارتش را ارائه کرد، سپاه پاسداران را تاسیس نمود، گروهی از سربازان امام زمان را به لبنان فرستاد تا جنگهای چریکی علیه خس و خاشاک را بیاموزند، مدیر رادیو شد و سانسور در رادیو را اختراع کرد، رئیس هیات مدیره شرکت داده پردازی شد و نهایتاً داده پردازی در ایران را به جهت اسلامی سانسورکرد.
بعد از خدمات بی نظریشان به اسلام و مسلمین روح لطیفشان خشونت ایران را در رد صلاحیتشان در رئیس جمهور شدن نپسندید و به کوه های واشنگتن گرخید تا پایه ریز جنبش فشن-اکشن سبز دیجیتالی شود.
هم اکنون او هر شب ده دقیقه درباره سبک ساخت و استفاده از تفنگ مگسی در منهدم سازی لامپ های تیر چراغ برق در یوتیوب سخنرانی می کند. از این رو مبارزین جنبش فشن-اکشن او را کوچک دیجیتالی، سردار یوتیوب، سالار گوگل نیز می خوانند.

سه‌شنبه، تیر ۳۰

دایه مهربان تر از مادر

سازگارا پیشنهاد خاتمی برای رفراندوم را انحراف از جنبش خواند.

گویا میرحسین و سازگارا در نقش دایه مهربانتر از مادر، دیگه پیشنهادات مادراصلی اصلاحات، خاتمی، رو هم قبول ندارند. هر جا صحبت از خواسته مردمه گویا سازگارا از قلب واشتنگتن از مکنونات قلبی مردم بهتر از خود اونها خبر داره. اولین اکسیون غلط آقا اینه که پیشا پیش فرض کردند که میرحسین رئیس جمهور منتخب ایرانه. اگه در انتخابات تقلب شده از کجا فهمیدید آقا اکثریت مطلق آرا رو کسب کرد. شایعاتی هم که درباره رای های حقیقی احتمالی هست نشون دهنده اکثریت مطلق نیست. با این وصف تازه ماجرای انتخابات به مرحله دوم می کشه بین میرحسین و کروبی. حتی اگه به آمار تظاهرات هم تکیه کنیم هیچ گاه در این چند وقت گزارشی نبوده که بگه بیست و یک میلیون ایرانی همه با هم گفتن به میرحسین رای دادند یا خواهند داد. من این منطق رو اصلاً درک نمی کنم که چون ا.ن. تقلب کرده، پس موسوی حداکثر آرا رو داشته. حتی اگه ده ملیون آدم هم توی خیابون فریاد بزنن، معنی ایش این نیست که میرحسین اکثریت آرا را آورده. اکثریت آرا یعنی بیش از بیست ملیون.
ولی انگار میرحسین و سازگارا کاری به کار این حرفها ندارند. فقط ریاست جمهوری شون رو می خوان. ریاست جمهوری که حق مسلمشونه. از اون حقهای مسلم! برعکس چیزی که آدم از یک رهبر انتظار داره، یعنی پایه ریزی تفکر و مسیر جنبش، میرحسین فقط می دونه که مردم باید جلوی گلوله بایستند. می گید این بهترین رهبری که فعلاً پیدا می شه؟ الان سی ساله که با این منطق داریم رهبر-شاپینگ می کنیم. یه بار برای خلاص شدن از دست شاه، خمینی رو می آریم، یه بار از شر رفسنجانی، احمدی نژاد رو. حالا هم به همین منوال. میرحسین نه به خاطر اینکه در حصر خانگیه حرف نمی زنه. حرفی برای گفتن نداره. مگه سر تا پای سایتش رو بخونیم چی پیدا می کنیم. درایت عمیق آقا از اوضاع اجتماعی سیاسی؟ نه تنها چیزی که دستگیرمون می شه اینه که مردم نباید بترسن و باید آزادی و نظام اسلامی که هنوز تعریف هیچکدوم از دید آقا معلوم نیست نجات بدن. نترسیم و جلوی گلوله بایستیم. نترسیم و با تفنگ مگسی بیافتیم دنبال دوربین های ترافیک. هماهنگ کنیم همه چیزامون رو سر ساعت نه فرو کنیم تو سوراخ برق، خونه هامون و پست برق و خودمون همه با هم فیوز بپرونیم یا آتیش بگیریم. شاخه گل دستمون بگیرم عین مشنگها بریم بدیم به نیروی انتظامی که داره تیراندازی می کنه. روی اسکناسها عکس وی سبز بکشیم. آقای سازگارا، اول خون آدمهایی که از قضیایای اول انقلاب روی دستت خشکیده پاک کن، بعداً همه راههایی که ممکنه مشکلات مسالمت آمیز حل بشه رد کن و مردم را هل بده جلوی گلوله.

شنبه، تیر ۲۰

گزارش به خاک لس آنجلس



دیگر آرزویی ندارم. از چیزی نمی ترسم. من آزادم.
---گور نوشته نیکوس کازانتاکیس---

توی لس آنجلس یک ساختمان هست به نام ساختمان فدرال. هر کسی نق یا غری داره که گوش شنوا براش پیدا نمی کنه گیوه هاش رو ور می کشه و زیر این ساختمون تجمع می کنه. تقریباً از روز انتخابات کذا پای این ساختمون قرق ملت قهرمان و شهید پرور ایرانی مقیم لس آنجلسه. یک طرف خیابون دار و دسته طرفدار پرچم شیر و خورشید دار ایران جمع می شن. این گروه به قول خودشون پکیج پرچم شهرام همایون که یکی از تلویزیونچی های لس آنجلسیه به قیمت 99 دلار خریدند. از اونجا می شه شناختشون که همه محتویات پکیج کذا رو عین امانت فروشی های سید اسمال به خودشون آویزون کردند. پکیج پرچم شامل جاسوئیچی با پرچم شیر خورشید (که آویز انگشت راست معترض است)، دو عدد سنجاق سینه پرچم شیر خورشید (که هرکدوم متصل به نوک یکی از ممه های معترضه)، پرچم بزرگ شیر و خورشید (که مثل شال یا چارقد یا شلیته تنبون دور لمبرهای معترض پیچونده شده) ده عددبرچسب موقت شیر و خورشید (معترضین مختلف بسته به بضاعت تخیل از شکاف دهان به عنوان نماد آزادی بیان، چاک کون به نماد حمایت از همجنسخواهی، یا شکافها و سوراخهای دیگه در حمایت از آقا شهرام یا شازده پهلوی استفاده می کنند) و یک پایه پرچم رومیزی شیروخورشید (که ما با چشم خودمون ندیدیم. بلکم داخل پکیج نباشه یا در نه بدتر معترض اون بالاها دور از چشم ما نگه داشته می شه) میباشد. اما حقیقت ماجرا اینه که سلطنت طلبها و تلویزیونچی های لس انجلسی هول ورشون داشته فکر می کنن همین الانه که جل وپلاس جمهوری اسلامی ورچیده بشه و یه سری بیفتند توی خیابونها دنبال شاهنشاه و خانواده شاهی و دربار شاه بگردند. البته کدوم شاه بهتر از شازده پهلوی و کدوم دربار بهتر از هنرمندان تلویزیونچی لس آنجلسی که الحق والانصاف در سی سال اخیر عین انسرینگ مشین بیست و چهار ساعت از پای تلفن های تلویزیونشون جم نخوردند. چهار تا پیره زن حشری هم که فعالیت مداوم سیاسی شون در سی سال گذشته با تلفن زدن به تلویزیونچی های لس آنجلس ادامه داشته فکر می کنن الانه که برگردن و آزادی گرفته شده ازشون (که همانا روسری و سرخاب باشه) بهشون برگردونده بشه (همانا با افشون کردن مو در میدون آزادی). ممکنه اینطوری بشه ولی بعیده. آخه جمهوری اسلامی که یه پدیده خلاصه شده توی هیکل و قیافه نحوس ا.ن. نیست. هزاران هزار جناح درست شدند هر کدوم با یک امام زاده و یک سری هوادار و طرفدار و کارمند و دفتر و دستک. هر کدوم خانواده دارند و هر کدوم برای خودشون مردم هستن. و هر کدوم به یه فرمی از اسلام اعتقاد دارند. از اسلام ناب دشمن ستیز خامنه ای گرفته تا اسلام سبز فشن-اکشن میرحسین. یه شبه همه اینها رو نمی شه کشید زیر لحاف دموکراسی سکولار. کما اینکه خمینی پونزده سال تخم خرافه کاشت تا آخرش توی دل یک جامعه غربی لوکس شاهنشاهی جمعیتی درست شدن که حتی عکسش رو توی ماه دیدند.
اما از اون ور خیابونی های که که طرفدار پرچم شیروخورشید وشازده پهلوی که بگذریم، یه دسته و گروه دیگه این ور خیابون هستند که طرفدار خنزر پنزهای سبز هستن. شال سبز روی شونه، یه لاستیک سبز به مچ دست، یه شمع نیم سوز سبز به دست، یه هد بند سبز به سر. هر چی اون ور خیابونی ها بیشتر بجای قریحه شعار گویی طبع فحاشی دارند، (یا به این وری ها فحش می دن یا به ا.ن. یا به زمین و زمان.) این طرفی ها یه جور شعارپریشی سبز دارن. هر کی هر چی می خواد بگه. آزادی دیگه هر کس حق داره بری پای ساختمون فدرال و داد بزنه. ولی تصویر یه دختری توی جیب شلوارش پاس پورت آمریکایی و روی شونه اش رد پسسون بند از آفتاب سوختگی سواحل کالیفرنیا داره و با لهجه نیم ختنه فارسی-انگلیسی شعار می ده "یا حسین، میر حسین یا الله و اکبر" به اندازه میکی ماوسی که فلسفه ملاصدرا درس می ده خنده داره. به اندازه هاشمی رفسنجانی یا هادی غفاری یا میرحسین که مدافع آزادی شدن خنده داره. نه که اعتقاد دارم فلسفه ملاصدرا اینقدر فاخره که میکی نمی فهمدش. یا اینکه هاشمی و غفاری بالکل خمیر مایه شون مخالف آزادی ریخته شده. ولی محض اطلاع میکی ماوس روشن فکر و آزادی خواهمون باید بگم که هاشمی و هادی غفاری و میر حسین هنوز یه چوب خط پراز سی سال گذشته دارند که باید مفصلاً بهش جواب بدن. دنیا مثل فیلمهای هالیوودی یا داستان راستان نیست که آخرش طرف با دوقطره اشک ریختن عذر بخواد و خدا و مردم هم ببخشنش.
از این ماجرا ها خنده دار تر هم هست. آقای سازگارا که سی سال پیش دست خمینی رو گرفت سوار طیاره کرد و هیچی هیچی بردش ایران. ایشون که بنیان گذار و تعلیم دهنده نیروی های غیر متشکل نظامی هستن (مستحضر هستید که این نیروها همونهایی هستن که الان به جون مردم افتادند). حالا آقای سازگارا از قلب واشنگتن جای زبون الکن میرحسین رو گرفتند. گویا ایشون بچه حروم زادشون (جمهوری اسلامی) رو در خطر می بینن و الان دوباره سر و کله شون پیدا شده و مردم رو تشویق به شعارهای یا حسین میرحسین یا تشویق به اعتکاف میکنن. گویا ایشون سخت در اضطرابند که اگه خدای نکرده ا.ن. نتونست مردم رو سرکوب کنه، نکنه کس دیگه ای غیر از جمهوری اسلامی به ایران تسلط پیدا کنه. با توصیه های جناب سازگارا آدم خیال می کنه که ایشون بیشتر نگران قضا شدن نماز جمعه مردم به امامت هاشمی رفسنجانی هستند تاکتک خوردن و کشته شدن مردم در جریان نماز جمعه. علیرغم صورت دو تیغه و قیافه خندان و لحن سبز آقای سازگارا که منو یاد مجری های پدوفیل برنامه کودک می اندازه، بعید می دونم نسخه های سبز ایشون یا هاشمی و میرحسین ما رو نهایتاً جایی بهتر از جایی که هستیم ببره.

پی نوشت از لس آنجلس: این اواخر من به یه نسبت ازهمه طرفدارها از سبز و سرخ و راه راه های شیروخورشید نشان گرفته تا تحریمی های زبون بسته فحش و دری وری خوردم. کلاٌ این حرکت جدید هر چی نداشت یه خوبی داشت و اون این بود که همه توپشون پر بود. همه چنان به هر کس که نطق میزنه فحاشی می کنن که فحش ننه در مقابلش سر سلامتیه. تا حرف می زنی، ملت بزرگوار حافظ حقوق بشر و آزادی کلام فریاد می زنن که مردم دارن کشته می شن تو دیگه خفه شو. منم دیگه همه جرات و جسارتم رو جمع کردم تا درباره چیزهای نزدیک خودم بنویسم بلکم فحش و ناروای کمتری بخورم.
حالا فعلاً ما که این ور آب درگیر خفه کردن همدیگه هستیم، ببینیم شما که اون ور آب هستید چه می کنید.