آدرس میمون بی مغز

brainless.monkey@gmail.com

چهارشنبه، مرداد ۲

مخملباف و درز تاریک صیهون

فیصله دادن مشکل بین اعراب و اسرائیل با شرکت کردن توی یه جشنواره فیلم صیهونی که همه حقوق بشری ها از بچه و برزگ تحریمش کردند، مثل این می مونه که روی واژن تمام فاحشه های سفلیسی شهر با فونت 12 بنویسی: "سفلیس باعث کوری می شود". اگه کله کسی اینقدر نزدیکه که فونت دوازده رو تو اون درز تاریک بخونه، دیگه اینقدر درگیر شده که پرسیدن نداره جمله رو خونده یا نه. باید به فکر این باشیم که آمپول ضد سفلیس رو کجاش فرو کنیم هر چند اگه طرف مدعی بشه که فقط به صرف یادگرفتن عوارض سفلیس کله اش رو کرده اون اونجا.

پنجشنبه، تیر ۱۳

رنگ

اینجا نشستم. توی یه اتاق. کفش سیاه. دیواراش خاکستری.
توی یه شهر دور از تهران. یه دریا فاصله. 
شهری که مثل اونجا شمالش کوهه، جنوبش گرم. درختاش سبز. آجرهاش سفید. اما مردمش نیمرخ. مردمش خاکستری. 
زنهاشون مضحک. مردهاشون ظریف. صداشون بلند. اما حرفاشون خاکستری.

جلوی کامپیوتر. کی بوردش سیاه اما حرف هاش دودی.
می نویسم. کلمه فاصله، کلمه نیم فاصله، کلمه نقطه. کلمه ها سیاه. فاصله ها سفید. اما کاغذم خاکستری.

یه دریا تا تهران. مردمش تو صورت، با درد مشت. مردمش توی گوش، با زنگ  فریاد. مردمش رو لپ، با تف بوس. 
پسرها قرمز. دخترها سبز. گاهی هم برعکس. اما موها بنفش. با سربند آبی.
هوای شهر دودی. دیوارها کثیف. اما دولتش سیاه. مردمش لال. صداها خفه. اما تمام رخ. صحبت ها رنگی.

اینجا نشستم. خیلی دور. دیوارها خاکستری. من خاکستری. مردم نیم رخ. انگار نیستم.