ایرانیهای خصوصیات بارز زیاد دارند. اما یکی از بارزترین خصوصیاتشون که به محض خروج از ایران گل میکنه فرار کردن از هموطن های ایرانیه. اینجا توی لس آنجلس روز نمی شه که یه ایرانی رو نبینی که با نگاه اضطراب آمیز از خط نگاهت فرار میکنه. نکنه که بشناسیش و به فارسی بهش سلام بدی. اول خیال می کردم که که این واکنش یه جور خجالت ساده است. یه جور شرم از ایرانی بودنه. ولی به تدریج نظرم عوض شد. اگر اینطور بود، ملیتمون رو از خارجی ها هم پنهان میکردیم. البته بعضی ها می کنن. ولی خیلیهام هستن که توپ افادهشون برای خارجی ها پره. به خارجی ها که می رسن کم از نژاد و سبقه آریایی و پرچم و این جور چیزا حرف نمی زنن.
ولی در عین حالی که قیافهمون و حرف زدنمون و رفتارمون تابلوست از همدیگه قایم میشیم. کلفت غذافروشی که اصرار داره خودش رو ایتالیای معرفی کنه، از هر پنج جلمهاش سه تاش رو با اکچولی* شروع می کنه، اگه عرب نباشه حتماً ایرانیه، حتی اگه ابروهای پاچه بزغاله ایش رو تمیز برداشته باشه. البته من درست نمیدونم شاید این اکچولی یه چیزی متفاوت از اکچوآلی باشه که توی دیکشنریهای رایج انگلیسی هست ولی به فرض اینکه اکچولی همون اکچوآلی خودشونه، کدوم فرهنگه که کلمه اکچوآلی اینقدر توش کاربرد داره؟ دیگه اکثر آدمها به این نتیجه رسیدن که اکثر حرفهایی که می زنند باید اکچوآل باشه و لازم نیست ارزش اخباری هر جمله رو با قسم و آیه یا قیود تاکید چهارمیخه کرد.
همین اواخر فرهنگنامه انگلیسی آکسفورد یه کاربرد جدید به کلمه لیترالی** اضافه کرد. برای اونهایی که مثل من سواد انگلیسیشون از دبیرستان جمهوری اسلامیه باید توضیح بدم که قید لیترالی رو کافرها وقتی بکار می برن که یه چیزی به معنای دقیق کلمه اتفاق افتاده باشه. یعنی وقتی میگی یارو لیترالی ننه ام رو گایید یعنی در یه زمان و مکان مشخص طرف آلت مبارک تناسلی رو در آورده و فرو کرده به نه بدتر مادرم. ولی یه سری حیف نون اون رو مثل اکچوآلی ما ایرانی ها استفاده می کنن. یعنی وقتی می خوان بگن که کنسرت جاستین بیبر اینقدر خوب بود که ما سه ساعت رقصیدیم و پامون درد گرفت. میگن جاستین لیترالی کف پامون رو گایید. که البته باید بگن فیگوراتیولی*** ولی فکر میکنن خیلی بانمکتره اگه ما تصور کنیم که جاستین بیبر با دول مدادی شکلش داره کف پای چرک و کثیف یه نره خر رو میسپوزه.
سوء استفاده از لیترالی اونقدر ادامه پیدا کرده که چند وقت پیش فرهنگ اکسفورد اضافه می کنه که یکی از معنانی لیترالی اینه که به شوخی چیز که فیگوراتیولی داره اتفاق میافته بگیم لیترالی. اینجا بود که در جهنم شل شد*****. چند تا پروفسور ادبیات نامه ای تنظیم کردن و مدعی شدن که آکسفورد با اضافه کردن اون یه خط به دیشکنری تنها کلمهای که لیترالی معنای لیترالی می داده دیگه اون معنا رو نده. بنا بر این در انگلیسی که آکسفورد دیکشنری اش باشه دیگه هیچ کلمهای معنای لیترال نداره.
این اتفاق مدتهاست که برای ما ایرانیها افتاده. هر چیزی میتونه رسماً به معنی متضاد خودش هم باشه. هر کاری که میکنیم میتونه خود کار باشه، یا تظاهری باشه برای برعکسش. و تنها کسی که این همه این چیزا رو بهتر از هر کسی دیگهای می فهمه هموطن ایرانیمونه. اونه که با آیت الکرسی، تعارفات سر سفره، مراسم عید نوروز و عزای عاشورا بزرگ شده. هموطن ایرانیه که میدونه که طرز لباس پوشیدنت از کجا می آد. غذا خوردنت رو از کی یاد گرفتی. حرفهات رو از کی یاد گرفتی و همین حالا چرا این ژست برما مگوزید رو گرفتی.
شناختن یه هموطن توی ممالک خارجی مثل این می مونه که توی یه مهمونی بزرگ پر از غریبه، ریده باشی توی شلوارت و فقط یه نفره که خبر داره. تو هرگز حاضر نیستی تو چشماش نگاه کنی.
پانوشته ها:
* Actually
** Literally
** Literally
*** Figuratively
**** Hell breaks loose