آدرس میمون بی مغز

brainless.monkey@gmail.com

دوشنبه، اردیبهشت ۹

ژانر شناسی خشتکنوشته ها

"تاریک و رازآلود مثل مثلث برمودا، جایی که هیچ کس از آن بازنگشته است."
تک گویی های مهبل-ایو آنسلر

مژده که جماعت فمنیست تن-نویس به کفایت و لیاقت، جماعت فمنیست ناتن-نویس را کسکوب کردند و اهالی جمهوری دموکراتیک فمینیسم وبلاگستان به اتفاق آرا به این نتیجه رسیدند که خشتک ها را بکنند و بی پرده درباب خشتک بنویسند. شرط لازم و کافی، نگاه زنانه است.
در اینجا در حد بضاعت ادبی حقیر چند سبک عمده این مکتب ادبیات فارسی را معرفی می کنم.

1- بهداشتی-شهوتی ها
به سختی می توان زنها را درک کرد. زنها قادرند موم داغ را روی لنگشان بریزند، بعد یک چنگ موی کلفت سیاه و پوست و خشتک و موم را همه با هم از ریشه به سرعت بکنند. این شوالیه های شجاع با درد نا آشنایند. ساعت ها بی آخ گفتن این کار را ادامه می دهند. در همین حال اگر سوسک بی نوای راه مستراح گم کرده ای ببینند، اگر غش نکنند، جیغ بنفش می کشند. بی شک در اینباره باید نوشت. آنان که نوشتند، دروازه ها به ادب پارسی افزودند. آنقدر که ادبیات مدرن فارسی مدیون پشمهای چیده شده لای لنگ زنانمان است، رمان مدرن غرب وامدار جویس و بکت نیست.

2- سپوخی-تخیلی ها
این ژانر به شدت مرهون تخیلات وحشی آیت الله گیلانی در توضیح مسائل حیض و نفاس است. داستان کلاسیک "جست شهوتی روی عمه در زلزله" شاهکار این ژانر در اوایل انقلاب تلنگری برای اذهان جوانان بود که با نگاه درست در همه جا و با همه کس و همه زمان می توان به وصال رسید. با عمه، توی آسانسور، با خاله، با دایی، توی صندوق عقب پراید هاچ بک، درگیرودار سیل، با مادر و الخ ...
قدرت نویسندگی در این ژانر بستگی به قدرت تحلیل آماری نویسنده دارد. هر چه احتمال غریب تر، نوشته ناب تر. ترکیت های سوخته زن شوهر دار و پسر جوان، مرد زن دار و پیره زن جیگر دیگر طرفداری ندارند. باید به بی کرانه ها شتافت. مثلاً سردار نیروی انتظامی و پنج برهنه نماز خوان!

3- آخ که چقدر نازم من
آگر اداره راهنمایی به دقتی که اینان بدنشان را تشریح کرده اند، فقط یک بار به جاده جالوس نگاهی می انداخت، آمار تصادفات آنجا صفر بود. دقیقاً معلوم نیست اینها زنهایی هستند که مرد درونشان به کون و کپلشان التفات خاص دارد. یا مردهایی که زن درونشان را جخت یافته اند. در هر حال کاملاً واضح و مبرهن است که اینها پسر دبیرستانی های باکره دختر ندیده ای نیستند که از زور استمنا و پرسه زدن در سایت های پورنو در شرف اختگی اند.

4- آلت-وطنی ها
خدا را صد هزار مرتبه شکر که در راستای اعتلای حقوق زنان، به فکر زنان بی پناه ارگاسم ندیده و زجر جنسی کشیده هم هستیم. می دانید چقدر از دخترهای ما تا به حال مهبل خود را در آیینه ندیده اند. انگار بر عکس اسباب و آلات دسترسی به اینترنت، آیینه چیز نایابی است. می دانید هر روزه چند نفر به وبلاگ تن-نویس ها سر می زنند و از لای صدها صفحه وبلاگ مربوط به احوال پرسیهای بی پایان و گیس و گیس کشی های چاله میدانی بخش نظرات و روزشمارهای قرمه سبزی خوران رفیق رفقا به چند خط درباره درد قاعدگی یا ازاله بکارت قبل از ازدواج بر می خورند و مثل انفجار نور به یکباره همه تاریکی های جهل جنسی از جلوی دیدگانشان به کنار می رود. توصیه می شود وقتی در این ژانر از ظلمهای مردهای نرخر بی شعور نکره به دخترهای نازی-گوگوری-مگوری-مامانی-گیلی گیلی-طلا نوشته می شود، با فونت درشت در سر در وبلاگ نوشته شود: خطر نفرت از آلت نرینه در پیش رو!

5- سپوخی-رئالی یا نئورئالیسم شهوتی
شاخص این نوشته ها رنگ و بوی واقعی و عاقبت عبرت آموز آنهاست. انگار دزد دچرخه را در رختخواب فیلم برداری کرده باشند. تم اصلی ازاله بکارت درد آور ولی اعتراف شجاعانه مبنی بر ترک آقا پسر گل گلاب و عدم پشیمانی از دست دادنش (هم آقا هم پرده) است. البته معمولاً به علت ضعف توانایی تایپ فارسی معمولاً انتهای عبرت آموز آنها نوشته نمی شود و به جفت و خیز های اولیه بسنده می شود.

5- اپوزوسیون مخالف لنگ و پاچه
علی العصول این سبک یا بالکل انکار می کند: ما که هر چی لای لنگ گشتیم این شکاف پشمالویی که شما می گید ندیدیم.
یا نصیحت می کند: اگه امام زمان بیاد و وبلاگ تو رو بخونه و محتلم بشه تو خجالت نمی کشی؟
یا خجالت می دهد: تو اگر دختر خودت هیژده سالش بشه می ذاری بره با هفت تا نره خر سی سانتی تو یه رختخواب بخوابه؟
یا به خرج خدا شانتاژ می کند: خدا الهی سنگت کنه، رعد و برق بزنه جزغاله شی که بچه های مسلمون رو از راه به در کردی.
به ندرت بحث قوی فلسفی-اخلاقی می کند: اگه امام زمان ظهور کنه و تو در حال نوشتن وبلاگ باشی و جخت یک حرف از آلت تناسلی زنونه رو نوشته باشی به سرعت ادامه اش رو تایت می کنی تا تموم بشه و به کلمه بعدی برسی یا بک-اسپیس می زنی و پاکش می کنی که آقا نبینه؟
یا اینکه بی سر وصدا لینک وبلاگتان را از وبلاگشان بر می دارند (مصداق عملی عکساشو پاره کردم، نامه هاشو پاره کردم، فکر ...) و از این به بعد شما را در لیست زنان عفیف وبلاگستان ذکر نمی کنند.

موخره
اگر وبلاگی دارید و چیزی از چیزکی که داشته اید یا آرزوی داشتنش را داشتید در آن نوشتید و از تیغ فیلتر جیم-الف-الف فرار کردید. اگر پدر محترم ندیدش و رایانه تان ا را از پنجره به حیاط پرتاب نکرد. اگر شوهرتان یا دوست پسرتان شورت آهنی قفل دار به کمرتان نزد. اگر رئیس دانشگاه ندید و کمیته انضباطی نمره انضباط ثلث اولتان را صفر نداد. اگر دوستانتان جواب سلامتان را دادند. اگر مادرتان ندید و گریه نکرد. اگر همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد. شکر بجا بیاورید و فرصت به هرزگی هدر مدهید. بیست سال پیش جوانان برازنده ای مثل شما اینچنین فرصتی نداشتند.


Balatarin Link

۲۸ نظر:

Unknown گفت...

salam
.
khoob bood koli khandidam, koli hers khordam
alanam daram coment type mikonam

Unknown گفت...

wow!!!!
you are a itresting mindless monkey!!!!
I wish i could be a mindless too!!!!!!

ناشناس گفت...

تو شاهکاری جر خوردم از خنده

Ng.A. گفت...

تو اینقدر ماه می نویسی اونوقت چرا پینگ نمی کنی؟!!! حیف نیست؟
حیف که فضولی و دخالت در کار دیگران کار بدیه اگر نه خودم پینگت می کردم که بقیه هم بیان بخونن و مثل من غش کنن از خنده و آفرین بگن به این نکته بینی و قلم بامزه! :) :) :)

ناشناس گفت...

ازمایش می کنیم

ناشناس گفت...

عالی بود نابودشون کردی!

ناشناس گفت...

درود
درود بی پایان

اینگونه تحلیلها تنها از پس یک بی مغز بر میاد و آدم دلش میخواد آرزو کنه ای کاش همه بی مغز بودن ..

ناشناس گفت...

نمی دونم منظورتون از استفاده کردن عبارت گیلانی در اون قسمت طنز چی بود؟ اگه دست آویز قرار دادن جکهای ابلهانه ایه که راجع به مردم گیلان درست کردند براتون واقعا متاسفم. و اگه اینطور باشه حتی به نظرم ارزش بحث کردن رو هم نداره

ناشناس گفت...

اسم اون آدم گیلانیه! طفلک تورک هم هست. می خوای بگی آیت الله گیلانی رو نمی شناسی؟ دیگه اینکه غیرتی شدن نداره. برای کلمه به کلمه این نوشته می شه غیرتی شد. جز همین یه کلمه!

ناشناس گفت...

برای کوچولوهای عزیز که اون زمانها هنوز به دنیا نیومده بودن باید توضیح بدم که آیت الله گیلانی یه برنامه در تلویزیون اوایل انقلاب داشتند به نام "گیلانی شو". این برنامه مدتها نقل محافل آدمهای خوش ذوق بود. یکی از شوخیهایی که ایشون ابداع کردند و هنوز هم تکه کلام بعضی هاست ماجرای لواط بود. یک روز در اول بحث گفتند:"حالا به بحث شیرین لواط می پردازیم." داستان عمه هم این بود که ایشون به صورت تئوریک مطرح کردند که اگر یک روز یه نفر روی تخت خوابیده باشد و عمه اش روی زمین کنارش و بعد زلزله بیاید و ایشون از بالای تخت بیافتد روی عمه اش و عمه اش از او حامله بشود، بچه ای که بوجود می آید حلال زاده است.

ناشناس گفت...

mamnoon, shayad in harfa ye rooz fekre mardom ro baz kone, va naran 2bare baraye dore 2vome entekhabate riasat jomhoori be ahmadinezhad haa ray bedan.

ناشناس گفت...

در تکمیل بحث شیرین گشتم و این مطالب را از مقاله محمد قائد بازیافتم و جدا کردم:
http://mghaed.com/essays/observation/o_for_outrage.htm
شوك فرهنگی ممكن است نه برای هجمه به سنت بلكه به نیت حفظ آن باشد. در سالهای 1360و 61 یك رشته سخنرانی از تلویزیون پخش می‌شد و در روزنامه به چاپ می‌رسید كه اصطلاح كنایه‌آمیز ”بحث شیرین“ از یادگارهای آن است. حاكم شرع در توضیح احكامی فقهی مثالهایی می‌آورد،‌ از جمله: شخصی برای هلاك‌كردن دیگری نقشه كشیده كه وقتی در خواب است سوزنی زهرآلود را با خیزَران به درون انتهای لولۀ گوارشی‌اش بدمد. درست در لحظۀ شلیك، بادی از فرد خفته رها می‌شود و سوزن را به گلوی سوءقصد كننده می‌راند و او را در جا می‌كشد. پیدا كنید مسئول مرگ را.

و یك مثلث عشقی كه تركیبی است از داستانی شرلوك هولمزی و قدری پورنوگرافی در اندرونی: زنی دوجنس‌گرا پس از مجامعت با مردی، بیدرنگ به اتاقی دیگر می‌رود و با دختری باكره معاشقه می‌كند و دختر در نتیجۀ ورود مایعاتی كه زن هنوز با خود دارد باردار می‌شود. پیدا كنید مسئول بارداری ِ ناخواسته را كه در این جا نه پدر جنین است و نه مادر آن، مقدار وجهی كه باید دست به دست شود، تعداد تازیانه‌هایی كه باید زده شود و غیره.

بینندگانی ابتدا قهقهه می‌زدند اما بعد وحشت می‌كردند و مبهوت می‌ماندند. فضای حكایت اول، با پرتابۀ بادی ِ‌ مرگبارش، بیش از آنكه به این و دور و برها یا حتی به زندگی عربها شبیه باشد، به فرهنگ بومیان استرالیا، آمریكای مركزی زمان قدیم یا قبایل جنوب آفریقا می‌ماند. و داستان دوم، كه هزار و یك شب در برابر آن لـُنگ می‌انداخت، بیش از آنكه به پرسشی پاسخ دهد سؤالهایی مطرح می‌كرد. اگر حاكم شرع قرار است بتواند گره از چنین معماهایی بگشاید، پس این قضایا تحت حكومت اسلامی ما هم اتفاق خواهد افتاد؟ این نوع بارداری ِ انتقالی چطور امكان وقوع و چقدر احتمال دارد؟

در توصیف نیمی از علایق زنی همه‌فن‌حریف كه از این اتاق به آن اتاق می‌دود و ترتیب همه را می‌دهد، كلمۀ مساحقه به كار رفت كه به اندازۀ واژه‌های نوظهور مضاربه و مزارعه و جعاله حتی برای بزرگسالان مدرسه‌رفته‌ تازگی داشت. در فرهنگهای معین و عمید واژۀ مساحقه دیده نمی‌شود اما نشریۀ مركز تحقیقات واحد خواهران دانشگاه امام صادق در سالهای اخیر مطلبی مفصل پيرامون احكام لقاح مصنوعی، رابطۀ جنسی بین زنان و عمل تفخیذ (”ران به ران مالیدن اعم از اینكه مرد و زن این عمل را انجام می‌دهند یا دو زن“) منتشر كرده است.

نه تنها سواد عربی كه حتی قوۀ تخیـّـل بسیاری از مردم به این رده از پورنوگرافی قد نمی‌داد. در آن فضای غمبار ِ بـُكش‌بـُكش، به كمدی سیاه هراس‌انگیزی می‌ماند. مطرح‌ شدن تابوی همجنس‌خواهی در محیط خانه و در برابر نوجوان‌ها اسباب شرمساری والدینی بود كه خودشان هم نسبت به همجنس‌خواهی ِ زنانه كنجكاو می‌شدند اما نمی‌دانستند اطلاعات بیشتری در این باره كجا پیدا می‌شود. پخش چنین مباحثی از تلویزیون دولتی، به بیان ‌فقهی، بكارت روحی ِ مردم را ازاله می كرد.

ناشناس گفت...

آقا این ذهن میمونیت با همون دو نیمکره معروف حقیقتاپدیده ایه !

Kumi-Ori گفت...

میشه مردگرا هارو هم ژانربندی(!) کنی (البته از جنس مذکرش)

(سابوتاژ
(بُ) [ فر ] (اِ.) خرابکاری عمده در کارخانه ، معادن ، قطار آهن و غیره ؛ تخریب پل ها، جاده ها و غیره .)

ناشناس گفت...

قلم تلخ و زننده ای داری. نمیتونی زاویه دیدت رو به طرف زیباییهای دنیا و روابط سالم انسانی بچرخونی؟ به غیر از اورت و استمنا و پرده بکارت و حیض و مستراح و خیانت و... چیزای دیگه ای هم تو زندگی و روابط آدمها هست. حیفت نمیاد روحت رو با این همه سیاه بینی و نفرت خسته کنی؟

ناشناس گفت...

نود درصد هر چیز صناعی زباله ست. راه دیدن زیبایی ها این نیست که خود را قانع کنیم که زشتی ها و پلیدی های زیبا هستند.

ناشناس گفت...

سلام معمار
( رفته بودم نهاوند و فهميدم اونجا وقتي احترام به اوجش ميرسه به طرف مي گن معمار يه وقت فكر نكني كم چيزيه.) خيلي باحال بود. از يوژوال.
فهميدم آدميزاد جماعت در حالت طبيعي دو دسته اند. بيست انگشتي ها و بيست و يك انگشتي ها. ولي مصدر روياها همون انگشت اخريه.
و اما
دمت گرم

ناشناس گفت...

سلام تازه با وبلاگت آشنا شدم ارشیوتم تقریبا خوندم.
دقت کردی اغلب نوشته هات راجع به بکن نکن ،بده نده است؟
مطلب تقسیم بندی دخترا خیلی باحال بود. چرا تقسیم بندی مردها رو بهش اضافه نمی کنی ؟
می تونی این طوری شروع کنی:
مردها 2 دسته اند:
1 بکن در رو
2 مردهای شریف( همسر را بکن لازم نیست جایی در بری)
جالب میشه !!!!!

ناشناس گفت...

ناشناس عزیز:
فکر نکنم اینطور باشه. اگه همه صد و خورده ای پست من رو نگاه کنی می بینی که غیر از بکن نکن چیزای دیگه ای هم نظر منو جلب می کنه. گاهی اوقات که ظاهر قضیه برای با نمک شدن در این باره است ولی منظورهای دیگه ای هم داشتم. اتفاقا تقسیم بندی پسرها رو زودتر نوشتم.
http://brain-less.blogspot.com/2004/03/blog-post_09.html
البته شاید منظورت اینه که مردها ... نه پسرها؟

ناشناس گفت...

آقا من حرفمو پس گرفتموبلاگت همش بکن نکن نیست
من همیشه تنبلیم میاد کامنت بذارم ولی این دفعه نتونستم هیچی نگم برم.
بابا تو شاهکار می نویسی پسر!!!!!!!
دیر کشفت کردم.....

ناشناس گفت...

كردمت .
لينك !

يه نگاه به ما بنداز ببين از كدوم جرگه ايم رفيق شفيق قديم ...

اينجا تازه متولد شديم !

ارنستو مواظب سلامتتي باش !

ناشناس گفت...

آدرسو درست نوشتم ؟
اينه :
http://taboos.wordpress.com

ناشناس گفت...

سلام
محض كنجكاوي مي پرسم. اون فيلم tommy رو تونستي ببيني؟ The Who رو كه ميشناسي؟ فليم بر اساس آلبوم تامي ساخته شده. موزيكاله. سالها قبل از the wall و اگه از من بپرسي از the wall بهتره... اينا رو گفتم كه تحريكت كنم كه اگه نديدي بري گيرش بياري. چون ازت خوشم مياد

ناشناس گفت...

نه هنوز ندیدمش. گذاشتمش توی لیست بلاک باستر دیگه همین روزا می فرستدش. مرسی از اینکه این فیلم رو معرفی کردی.

ناشناس گفت...

قلم ِ عالی منسجم !

ناشناس گفت...

وبلاگ شما در بین 100 وبلاگ برتر نظر سنجی پرشین بلاگ قرار دارد از شما دعوت میکنیم در مراسمی که به همین مناسبت برای تقدیر از وبالگ نویسان برتر ترتیب داده شده است شرکت فرمائید . برای ثبت نام و دریافت اطلاعات بیشتر می توانید از روز یکشنبه یازدهم خرداد بین ساعات 16 تا 20 با تلفن های زیر تماس حاصل فرمایید .
تاریخ برگزاری 23 خرداد ماه
محل برگزاری دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
ساعت : 16 الی 19
09354224229
09359459999

ناشناس گفت...

وااااااي من خيلي با تو حال مي كنم....... ..

ناشناس گفت...

very interesting writing. I discover you yesterday , spend 2 houres reading and really enjoy it keep it up.