ه بالاخره بعد از کلی بحث به اين نتيجه میرسيد که تلويزيونتون رو بذاريد کنار تخت خوابتون.
***
پرستار از فشار دادن سينه مريض نااميد میشه. قيافهاش رو کمی اندوهناک میکنه و میگه: هر کاری از دستمون برمیاومد انجام داديم. بعدش نوشتههای پايان فيلم بدو بدو میرن بالا.
تلويزيون کنار تخت رو خاموش میکنيد. روی تخت دراز میکشين. همديگه رو بغل میکنين و گريه میکنيد.
***
عروس و داماد همديگر رو میبوسن. همه شادی میکنن. بعدش نوشتهها بالا میرن و پايان.
تلويزيون کنار تخت خاموش. روی تخت دراز. همديگه رو بغل. غش میکنين از خنده.
***
پرستار نبض مريض رو ول میکنه. مياد جلو و میگه: هر کاری از دست ما بر میاومد انجام داديم.
تلويزيون کنار تخت خاموش. نوشته بی نوشته.
تو تنهايی به تختخواب برمیگردي. تنهايی گريه میکني و اون پيش پرستار توی بيمارستان میمونه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر