از اول ماه رمضونی نشد يه بار برای ريدن به مستراب بريم اما مجبور نشيم به قاعده يه سيگار کامل پس دودهای همکارها رو استنشاق کنيم. از اون بدتر اينه که مسترابی که سرتاسر سال از بوی تعفنش به عود و اسفند و بهبه پناه میبرديم، حالا حالتی شده که با هر بار سيفون کشيدن عطر يه جور غذا و اردوو ازش بلند میشه. تازه صفش هم سه برابر شده . به عبارتی به موازات تظاهرات مسلماننمايانه همکارانم، بنده هم روزه ريدن گرفتم. همينه ديگه. وقتی مغز متفکران يه نظام مستراب معرفت باشه، گاهی اوقات توالت در يه منفی ضرب میشه و توش بجای ريدن سيگار میکشن و غذا میخورن!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر