... و اما خلاصه داستان از ابتدا تا به امروز...
خدا زمین و ما را آفرید.
ما در بعضی موارد که گشنه هستیم مجازیم غذا طبخ کنیم و آن را در ظروف مناسب بخوریم.
ظروف ساخته دست بشرخاکی آلوده اند مگر مدام شسته شوند.
شروع مجدد از خط سوم
اگه دست من بود به غذا تعظیم می کردم. به غذایی که خودم پختم. دستم بر نمی آد چون به ندرت پیش می آد حتی غذایی که می خوام بخورم، غیرت گرم کردنش رو داشته باشم، چه برسه به پختنش. فکرش رو بکنید، چند ساعت باید برین خرید. بعد سیب زمینی به اون سفتی رو باید بندازین تو آب ذل بزنین بهش تا اینقدر قل بزنه تا بشه اونو با تخم مرغ هم زد! بعد اینها رو بزن بزن تا نرم شه، اگه خیلی نرم نشه که ول بشه یا از اون وری بره و قلمبه قلمبه بشه، می رسیم به سرخ کردنش که یه رضازاده تمام وقت می خواد. اگه شانس بیاری و ترکش روغن مادرت رو ایزوگام نکنه، تازه بعد این همه جون کندن چیزی داری که اکثر وحوشی که آشپزی نمی فهمن بهش می گن غذای حاضری! اگه کرنومتر بگیری از زمان برداشتن یه کتلت تا گذاشتنش لای نون و نواله کردن و فرو دادنش فقط بیست و هفت ثانیه طول می کشه. این ظلمه. برای یه ارگاسم هم اگه ارگاسم خوب و سر به راهی باشه و بیست و هفت ثانیه طول بکشه، این همه زحمت نباید کشید. اما نکته باریک تر از موش اینجاست که باید غذا خورد، ولی حتی المقدور چه زن نرم و نازکید و چه مرد سیبیل کلفت، دم به تله جارو-پارو و پخت-پز ندید. بعدش هم برای مواقع اورژانس، این دو جمله رو یاد بگیرین و به تناوب وقتی آشپزی کردین یا آشپزی کرده شدین بگین: "جایی که من بزرگ شدم آشپز ظرف نمی شوره" و " آشپزی که ظرف های غذای رو نشوره مثل فرمانده ای می مونه که زخمی ها و مجروح ها رو تو میدون مین جا می ذاره".
اگه مجبور شدین، یادتون نره که چیزی رو که می شه دور انداخت نمی شورن. چیزی رو که می شه فردا شست امروز نمی شورن. چیزی رو که می شه نخورد، توی بشقاب نمی خورن. آخه ظرفهای کثیف اخلاق ندارن. زاد و ولد می کنن. زیاد می شن. کثیفی میون ظروف آشپزخونه یه مرض مسریه. من خودم شنیدم که یه پیش دستی به یه دیس می گفت: " نزدیک من نشو، توی من سوسیس تخم مرغ خوردن، منو همیجا ول کن برو، دیگه امیدی به من نیست، من جلوی کاسه های لوبیا رو می گیرم."
یه صخره نورد خوب به زیر پاش نگاه نمی کنه. شمام به سینک ظرفهای کثیف نگاه نکنین. خصوصاً اگه توی تمام ظرفهای خونه از چند سری ظرفهای دم دستی و مهمونی غذا خوردین و حالا از گلدون تزئینی توی بوفه برای چایی خوردن و از ماگ جای خودکاری به عنوان بستنی خوری استفاده می کنین.
دردناک ترین قسمت قضیه، رنج شستن ظرفها نیست، حس مازوخیسمی که وعده بعد که می ری سراغ کابینت ظرفهای تمیز یقه ات رو می گیره و وادارت می کنه برای هر لاخ کاهو وسکنجبینی که می خوای تناول بکنی یه سرویس کامل سی و پنج پارچه چینی از کابینت پیاده کنی. صخره نورد از پرت شدن از ارتفاع نمی ترسه، تمام ترسش از اینه که نکنه یه لحظه نتونه به وسوسه پریدن غلبه کنه.
روزگار عجبیه. رمز و راز رمانس و عشق بازی رو تازه عروسها از کانالهای پورنوی ماهواره یاد می گیرن. نکته های باریک تر از موی خانه داری رو از میمون بی مغز!
خدا زمین و ما را آفرید.
ما در بعضی موارد که گشنه هستیم مجازیم غذا طبخ کنیم و آن را در ظروف مناسب بخوریم.
ظروف ساخته دست بشرخاکی آلوده اند مگر مدام شسته شوند.
شروع مجدد از خط سوم
اگه دست من بود به غذا تعظیم می کردم. به غذایی که خودم پختم. دستم بر نمی آد چون به ندرت پیش می آد حتی غذایی که می خوام بخورم، غیرت گرم کردنش رو داشته باشم، چه برسه به پختنش. فکرش رو بکنید، چند ساعت باید برین خرید. بعد سیب زمینی به اون سفتی رو باید بندازین تو آب ذل بزنین بهش تا اینقدر قل بزنه تا بشه اونو با تخم مرغ هم زد! بعد اینها رو بزن بزن تا نرم شه، اگه خیلی نرم نشه که ول بشه یا از اون وری بره و قلمبه قلمبه بشه، می رسیم به سرخ کردنش که یه رضازاده تمام وقت می خواد. اگه شانس بیاری و ترکش روغن مادرت رو ایزوگام نکنه، تازه بعد این همه جون کندن چیزی داری که اکثر وحوشی که آشپزی نمی فهمن بهش می گن غذای حاضری! اگه کرنومتر بگیری از زمان برداشتن یه کتلت تا گذاشتنش لای نون و نواله کردن و فرو دادنش فقط بیست و هفت ثانیه طول می کشه. این ظلمه. برای یه ارگاسم هم اگه ارگاسم خوب و سر به راهی باشه و بیست و هفت ثانیه طول بکشه، این همه زحمت نباید کشید. اما نکته باریک تر از موش اینجاست که باید غذا خورد، ولی حتی المقدور چه زن نرم و نازکید و چه مرد سیبیل کلفت، دم به تله جارو-پارو و پخت-پز ندید. بعدش هم برای مواقع اورژانس، این دو جمله رو یاد بگیرین و به تناوب وقتی آشپزی کردین یا آشپزی کرده شدین بگین: "جایی که من بزرگ شدم آشپز ظرف نمی شوره" و " آشپزی که ظرف های غذای رو نشوره مثل فرمانده ای می مونه که زخمی ها و مجروح ها رو تو میدون مین جا می ذاره".
اگه مجبور شدین، یادتون نره که چیزی رو که می شه دور انداخت نمی شورن. چیزی رو که می شه فردا شست امروز نمی شورن. چیزی رو که می شه نخورد، توی بشقاب نمی خورن. آخه ظرفهای کثیف اخلاق ندارن. زاد و ولد می کنن. زیاد می شن. کثیفی میون ظروف آشپزخونه یه مرض مسریه. من خودم شنیدم که یه پیش دستی به یه دیس می گفت: " نزدیک من نشو، توی من سوسیس تخم مرغ خوردن، منو همیجا ول کن برو، دیگه امیدی به من نیست، من جلوی کاسه های لوبیا رو می گیرم."
یه صخره نورد خوب به زیر پاش نگاه نمی کنه. شمام به سینک ظرفهای کثیف نگاه نکنین. خصوصاً اگه توی تمام ظرفهای خونه از چند سری ظرفهای دم دستی و مهمونی غذا خوردین و حالا از گلدون تزئینی توی بوفه برای چایی خوردن و از ماگ جای خودکاری به عنوان بستنی خوری استفاده می کنین.
دردناک ترین قسمت قضیه، رنج شستن ظرفها نیست، حس مازوخیسمی که وعده بعد که می ری سراغ کابینت ظرفهای تمیز یقه ات رو می گیره و وادارت می کنه برای هر لاخ کاهو وسکنجبینی که می خوای تناول بکنی یه سرویس کامل سی و پنج پارچه چینی از کابینت پیاده کنی. صخره نورد از پرت شدن از ارتفاع نمی ترسه، تمام ترسش از اینه که نکنه یه لحظه نتونه به وسوسه پریدن غلبه کنه.
روزگار عجبیه. رمز و راز رمانس و عشق بازی رو تازه عروسها از کانالهای پورنوی ماهواره یاد می گیرن. نکته های باریک تر از موی خانه داری رو از میمون بی مغز!
۱ نظر:
salam bi maghz jan :
neveshteye jalebi bud , edame bede takhayole ghashangi dari
ارسال یک نظر