يا
فقط در دهان تو
فقط در دهان تو
اينکه شوهر آدم بره زن بگيره يه حرفه، اين که آدم زنِ شوهرش رو دوست داشته باشه يا بغل کنه يه بحث ديگه است. آقا دروغ چرا؟ ما که با چشم خودمان نديديم، اما اونهايی که تمام سريالهای تلويزيونی و فيلمها و رمانهای ايرانی رو میبينن و میخونن میگن ديگه هوو نداشتن اصلاْ مد نيست. يعنی اگه يه نويسندهای يه داستانی بنويسه که توش يه مردی يواشکی نره يه زن اضافه نگيره، هيچ ديارالبشری حاضر نيست تف روی کاغذهای رمان بندازه و باهاش شيشه هواکش مستراحش رو پاک کنه.
من نمیدونم اين بیناموسی اول از تلويزيون و سينما شروع شد يا اينکه مازوخيسم زير آتيش زنای ايرانی در سايه تمايلات همجنسخواهانهشون مصادف شده با افزايش نرخ چندهمسرخواهی (تعدد تنبان) مردای آتيشی مزاجی که جربزه يواشکی-فاحشه-کنی ندارن. بعدش اين عادت مستهجن تک همسرداری از سريالهای تلويزيون ريشه کن شده.
توی اين هيری ويری، اون زنی که يواشکی و بی خود بی گناه يه نيمچه شوهر قديمی در ضمير ناخودآگاهش نکرده باشه، بلا نسبت، گلاب به اونجاتون از سگ پستتره. آخه زنی که صاف و ساده فقط يه شوور کنه بعد بدون اينکه سرطان، ايدز يا فراموشی بگيره، بشينه پای شوهرش و بچهّهاش رو بزرگ کنه، لياقت هوو داشتن نداره که هيچ، اصلاْ نبايد زير بارون به دست و پاش افتاد و ازش طلب بخشش کرد.
مامانهای ما که زير بار عقده کم خود شوهر بينی به علاوه کمپلکس زن-کلفتيسم خود-کم-شغل بينی* بزرگ شدن، با همه زور زدنشون توی دامنشون يه عقدههای کم خود شوهر بينی آغشته به کمپلکس زن-کلفتيسم خود-کم-شغل بينیحشرمزاجای روانپريشی مثل ما بزرگ شدن. حالا توی شلوار لی تنگ و تورش و پاچه-بالازده دخترای امروزی که در عنفوان چهارده سالگی، چهار تا شورت از ما بيشتر پاره کردن چه تولههايی قراره بزرگ بشن. خدا عالمه!
يعنی ده سال ديگه يکی به سن سال الان من، وقتی سينمای ايران رو مرور کنه با خودش نخواهد گفت:
من يواش يواش داره شکّم میبره که نکنه من خودم نيستم که شوهر زنم هستم و در واقع اين دوست منه که واقعاْ منه ( چونکه تو بيمارستان موقع بچگی با من عوض شده) و حالا هم زنم که خواهر ناتنی اون دوستمه که تو بيمارستان بوده، دشمن من میشه چون دوستدوست دشمن دوست من میشه: دشمن من!
حالا بابام که راس راسی بابای من نيست، يعنی در واقع بابای اون دوست من نيست و همه خيال میکنن که بابای من نيست. واقعاْ بابامه. ولی بابام در اصل پدرم بوده که يواشکی قبلش با مامانم عقد کرده بودن ولی چونکه میخواستن يواشکی کورتاژ کنن با هم ازدواج نکردن. حالا اون بچه که سقط هم نشده يه جورايی گم و گوره شايد عنقريب پيدا شه.
از طرفی زنم که بر اثر تصادف حافظهاش رو از دست داده يادش رفته که توی يه تصادف رانندگی شوهر قبليش افتاده توی دره و با اون دوست من که در واقع حالا خود من هستم عوض شده. اونی که با شوهر-زن* من عوض شده بوده پدر اصلی زنم بوده. آخه میدونين زن من رو يه زن و شوهر مهربون که طبيعت بهوتشون افسرده بوده به فرزندی قبول کرده بودن. وقتی زن من میافته تو دره بالاخره با پدرش ملاقات میکنه، که اصلاْ نکته مهمی در ماجرا نيست چونکه همونطور که گفتم زنم حافظه اش رو از دست داده.
و حالا تا وقتی که من، زنم و بقيه جماعت ايرانی حافظهشون رو بدست نياوردن و هنوز تلويزيون حمهوری اسلامـی رو نيگاه میکن، و به مطابعت حافظهشون، شعورشون، لياقتشون، معرفتشون، ناموسشون و انسانيتشون رو از دست میدن، مشکلی پيش نخواهد اومد و همگی با هم میتونيم بدون توجه به روابط سببی و نسبی همديگه، همه با هم مقاربت کنيم و عين خیالمون هم نباشه، چونکه بالاخره در آخر داستان با يه عذر خواهی همه همديگه رو میبخشيم و همه چی به خوبی و خوشی تموم میشه!
--------------
کلمه ترکيب تازه
------------
شوهر-زن: اين کلمه را بر وزن مادر-زن يا براد-زن بخوانيد. معنیاش هم اينه زنتون رسماْ با يه شاخ شمشاد برن سانفرانسيسکو. که اون شاخ شمشاد میشن شوهر-زن شما. اين ترکيب محسنه يک کپی رايت داره. اختراع آقا يوسفه که يه وبلاگ درباره گرزش داره و لينکش اين بغله <---. اهميت هوو داشتن: گفتن داره که عنوان اين متن کپیرايتش مال مارموله. خود سوژه هم مدتها سوژه خنده ما دوتا بوده و کلی باهاش حال کرديم. عقدههای کم خود شوهر بينی: يه زمانی میگفتن شوهر کردن سخته. دختر بايد از هر انگشتت هزار تا هنر بريزه که شوهر پيدا کنه. حالا برای اينکه يه خانومی رو که سه تا فوق دکترا داره در حالی که ماهی ۳ مليون تومن ماليات در رفته حقوق میگيره بايد چه تحصيلات و در آمدی داشته باشی خدا میدونه. کمپلکس زن-کلفتيسم خود-کم-شغل بينی: قبلنا که زنها برای امرار معاش وابسته به درآمد شوهر، پدر يا دوست پسر بودن، برای اينکه به صرفهتر به نظر بيان مجبور بودن در منزل ابر شلوار پوش محترم در حد کلفت کار کنن و عقده کلفت شدن و نداشتن يه شغل خارج از خونه داشته باشن. حالا جونم براتون بگه که گذشته از کار خونه و بچه داری بايد يواش يواش يه راهی هم برای زاييدن آقايون پيدا کنيم تا نگهداری آقايون در منازل خانومهای فوق دکترای پر مشغله يه کم به صرفه به نظر برسه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر