این حیوونا که تو جلد آدم برای خودشون راست راست راه می رن، امکان نداره که بشه از قیافه ظاهرشون فهمید که روح خرسی، مارمولکی، میمونی، گربه ای یا جوجه ای دارن. ولی اگه از حرفهای من خیال کردین که ممکنه اینا رو با آدم اشتباه کرد، سخت در اشتباهین.
اولاً که سخته یه جا نشسته و آورم گیرشون آورد. مگه اینکه ناراحت و غصه دار باشن که اون هم راه چاره داره. اول که خوب فکر کنین که یه حیوون رو ازغصه و دپرسی در آوردن ممکنه یه هوا براتون گرون تموم شه. چونکه تا از دپرسی در آن از سرو کولتون بالا میرن و همه زندگیتون رو به هم می ریزن. هر چی غر بزنین و داد بزنین حداکثر هرهر بهتون بخندن. تغییر دکوراسیون رو دوست دارن به شرطی که کسی اجبارشون نکرده باشه. اگه ولشون کنی روزی سه بار اسباب و اساس اتاق رو بالکل عوض میکنن خدا نکنه بهشون دستور بدی که یه پوست خیار گندیده رو از یه سانت جابجا کنن. پیر می شین. حالا با این اوصاف اگه تصمیمتون رو گرفتین که یه حیوون رو از دپرسی در بیارین، فقط کافیه که تو چشمشون نگاه کنین، چند دقیقه ذل بزنین و با زبون حیوونی اسمشون رو صدا بزنین. ناز و نوازش کردن هم خیلی موٍثره. ولی فوری نیششون باز می شه .
حالا از ریخت و پاش و جابجایی و شلوغ کارییهاشون بگم که اصل مکافاته. ولی وقتی دیگه ذله و کفری شدین از دستشون و تصمیم گرفتین که برید و با قاطعیت جلوشون رو بگیرین. مظلوم عین گربه چکمه پوش جلوتون وایمیستن و با چشم پر آب ذل می زنن تو چشاتون. هنوز کلمات خوب ناراحت نباش از دهنوتون در نیومده که شما رو کاملاً از یاد می برن و می رن سر خونه اول و شروع می کنن به شر گری.
روح و قلبشون حساب و کتاب نداره. بعضی وقتا به حد پوست کرگدن ضخیمه، بعضی وقتا به اندازه برگ گل نازک می شه. واسه همینه که بعضی وقتا با یه گردان آدم رو جسم و روحشون رژه می رید ولی اینا هر هر و کرکر بهتون می خندن ولی بعضی وقتا کلاغ رو درخت غار می کنه اینا اشکشون سرازیر میشه. شاید این اثر مرارتها و زجرهایی باشه که در جوانی همراه با قهرمانهای رمانها کشیده باشن. شاید دلیل دیگه اش هم هوش زیاد تحویل نگرفته شون باشه که به مصارف کاربردهای غیر درسی رسیده. تنها دلیل مسخره ای که اینها توی موضوعات درسی و مشقی زیاد محبوب نیستن هم اینه که هیچ استادی توی این خراب شده پیدا نمی شه که بتونه به اینها در حال دویدن و پریدن و شادی کردن اصول علمی رو یاد بده.
خوراکشون رمانه. پوشاکشون شعر. فیلم هم اگه بی محتوا نباشه کار نوشابه رو براشون می کنه. اما در برابر لوازم تحریر هیچ جور مقاومتی نمی تونن از خودشون بدن. یعنی آخرین تست حیوون شناسی همینه که یه خودکار، مداد یا پاک کن بهشون کادو بدین، حتی اگه در بدترین حالت زندگیشون باشن، فوری چشاشون شروع می کنه به برق برق زدن، نیششون بیشتر از سه برابر عادی باز می شه و تا یه یه ربعی نمی تونن ارادی جلوی خنده شون رو بگیرن.
همه اینها رو نگفتم که بخندین. حیوونا رو بشناسین و دریابین و دوستشون داشته باشین. چونکه اگه همه ولتون کنن. حیوونا، هر جور حیوونی که باشن هم ولتون نمی کنن.
اولاً که سخته یه جا نشسته و آورم گیرشون آورد. مگه اینکه ناراحت و غصه دار باشن که اون هم راه چاره داره. اول که خوب فکر کنین که یه حیوون رو ازغصه و دپرسی در آوردن ممکنه یه هوا براتون گرون تموم شه. چونکه تا از دپرسی در آن از سرو کولتون بالا میرن و همه زندگیتون رو به هم می ریزن. هر چی غر بزنین و داد بزنین حداکثر هرهر بهتون بخندن. تغییر دکوراسیون رو دوست دارن به شرطی که کسی اجبارشون نکرده باشه. اگه ولشون کنی روزی سه بار اسباب و اساس اتاق رو بالکل عوض میکنن خدا نکنه بهشون دستور بدی که یه پوست خیار گندیده رو از یه سانت جابجا کنن. پیر می شین. حالا با این اوصاف اگه تصمیمتون رو گرفتین که یه حیوون رو از دپرسی در بیارین، فقط کافیه که تو چشمشون نگاه کنین، چند دقیقه ذل بزنین و با زبون حیوونی اسمشون رو صدا بزنین. ناز و نوازش کردن هم خیلی موٍثره. ولی فوری نیششون باز می شه .
حالا از ریخت و پاش و جابجایی و شلوغ کارییهاشون بگم که اصل مکافاته. ولی وقتی دیگه ذله و کفری شدین از دستشون و تصمیم گرفتین که برید و با قاطعیت جلوشون رو بگیرین. مظلوم عین گربه چکمه پوش جلوتون وایمیستن و با چشم پر آب ذل می زنن تو چشاتون. هنوز کلمات خوب ناراحت نباش از دهنوتون در نیومده که شما رو کاملاً از یاد می برن و می رن سر خونه اول و شروع می کنن به شر گری.
روح و قلبشون حساب و کتاب نداره. بعضی وقتا به حد پوست کرگدن ضخیمه، بعضی وقتا به اندازه برگ گل نازک می شه. واسه همینه که بعضی وقتا با یه گردان آدم رو جسم و روحشون رژه می رید ولی اینا هر هر و کرکر بهتون می خندن ولی بعضی وقتا کلاغ رو درخت غار می کنه اینا اشکشون سرازیر میشه. شاید این اثر مرارتها و زجرهایی باشه که در جوانی همراه با قهرمانهای رمانها کشیده باشن. شاید دلیل دیگه اش هم هوش زیاد تحویل نگرفته شون باشه که به مصارف کاربردهای غیر درسی رسیده. تنها دلیل مسخره ای که اینها توی موضوعات درسی و مشقی زیاد محبوب نیستن هم اینه که هیچ استادی توی این خراب شده پیدا نمی شه که بتونه به اینها در حال دویدن و پریدن و شادی کردن اصول علمی رو یاد بده.
خوراکشون رمانه. پوشاکشون شعر. فیلم هم اگه بی محتوا نباشه کار نوشابه رو براشون می کنه. اما در برابر لوازم تحریر هیچ جور مقاومتی نمی تونن از خودشون بدن. یعنی آخرین تست حیوون شناسی همینه که یه خودکار، مداد یا پاک کن بهشون کادو بدین، حتی اگه در بدترین حالت زندگیشون باشن، فوری چشاشون شروع می کنه به برق برق زدن، نیششون بیشتر از سه برابر عادی باز می شه و تا یه یه ربعی نمی تونن ارادی جلوی خنده شون رو بگیرن.
همه اینها رو نگفتم که بخندین. حیوونا رو بشناسین و دریابین و دوستشون داشته باشین. چونکه اگه همه ولتون کنن. حیوونا، هر جور حیوونی که باشن هم ولتون نمی کنن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر