باريکه راه بشر فانی از همه سو در احاطه بيدادگريهايی است که از خودکامگی و استبداد فاسدين بر میخيزد. متبرک باد آنکس که چون شبانی به نام صدقه و خير خواهی ناتوانان را در گذر از وادی ظلمت هادی باشد.
عهد جديد-سفر حزقيال نبی، سوره ۲۵ آيه ۱۷
حاجيت، که ميمون بی مغز باشه، به آباء و اجدادش قسم میخوره که دنبال يه استاد و مرشد، به همه نفوس شهر، از ترياک مالهای* خزانه فلاح*، بوتيک دارهای سرخبازار، استادهای کوننشور دانشگاه تا وبلاگ نويسهای حشری پرشن بلاگ رو انداخته تا شايد يه بیناموسی پيدا بشه که سر يکی از دو راهیها دست ميمون بی مغز رو بگيره به دليل يا بیدليل به يه طرفی هل بده. چه بسا برای اينکه بخودم بقوبولونم که يکی همون آدمه، خوبیهايی که يارو نداشته هزار بار عين ورد و دعا زير لب گفتم تا اونجايی که يارو دخلم رو آورده.
باور کنين که اين چيزا رو نمیگم که خيال کنين خيلی با شعورم و به صدقهاش باهام صميمی بشين و مارک بوقبندتون* رو برام پیام کنين.
کاشکی بهره هوشی سهيل محمودی ۱۰۰ تا زياد میشد تا میتونستم مريد در بستش بشم. کاشکی نقاشیهای اون پوفيوز کانال ۴ >لذت نقاشی < يه هوا خوشگلتر از نقاشیهای پشت وانت بارهای خط تهران رشت بود تا زندگيم رو وقف اشاعه و تبليغ تکنيکش میکردم. کاشکی کسی که اسلام ناب محمدی رو اختراع کرد يه نخود بيشتر وقت میذاشت تا من نيم متر ريش بذارم و روزی سه ساعت به طهارت بعد از بول و غايتم* برسم. کاشکی فروش فيلم مارمولک رو با اين همه حقه بازی زياد نکرده بودن تا تو سالن سينما اينقدر میخنديدم تا رودههام رو با خاک انداز از کف سالن جمع میکردن. کاشکی با شنيدن وصيت نامه چمران حالت تهوع بهم دست نمیداد. کاشی وبلاگنويسهای مينیماليست بخاطر ضعف تایپشون نبود که کوتاه مینوشتن. کاشکی اونهايی که مترمتر مینوشتن از سر بيکاری اينکارو نمیکردن تا میشد ازشون ياد گرفت و اونطوری نوشت. کاشکی سهچهارم داستهانهای کلاسيک نويسندههای ايرانی درباره جندههای با معرفت و مظلوم نبود تا ... کاشکی يه راننده تاکسی بودم، با آهنگای هايده ذوقمرگ میشدم، عکس نيکی کريمی رو میزدم تو اتاقم، پشت تاکسیايم مینوشتم >سلطان غم مادر< چشام با ديدن دخترای خوش گوشت کنار خيابون برق میزد و لهله میزدم برای يه ساعت خونه خالی و هرسال محرم میتونستم برای امام حسين زنجير بزنم.
کاشکی اينقدر خسته نبودم.
------------------------مرده شور ترکيب تازه اين کلمهها رو ببرن ------------------------
ترياک مال: يکی از مراحل عمل آوردن و ساختن ترياک ماليدن و ورز دادن آن میباشد. ترياکمالها معمولاْ معتادهای با سابقه و کار کشتهاند. زيرا دست ماليدن و استنشاق بخارات ترياک در حين ماليدن میتواند باعث مسمويت و مرگ آدمهای عادی گردد.
خزانه فلاح: محلهای در جنوب شهر تهران
بوق بند: پستان بند. سوتين.
بول و غايت: ادرار و مدفوع
عهد جديد-سفر حزقيال نبی، سوره ۲۵ آيه ۱۷
حاجيت، که ميمون بی مغز باشه، به آباء و اجدادش قسم میخوره که دنبال يه استاد و مرشد، به همه نفوس شهر، از ترياک مالهای* خزانه فلاح*، بوتيک دارهای سرخبازار، استادهای کوننشور دانشگاه تا وبلاگ نويسهای حشری پرشن بلاگ رو انداخته تا شايد يه بیناموسی پيدا بشه که سر يکی از دو راهیها دست ميمون بی مغز رو بگيره به دليل يا بیدليل به يه طرفی هل بده. چه بسا برای اينکه بخودم بقوبولونم که يکی همون آدمه، خوبیهايی که يارو نداشته هزار بار عين ورد و دعا زير لب گفتم تا اونجايی که يارو دخلم رو آورده.
باور کنين که اين چيزا رو نمیگم که خيال کنين خيلی با شعورم و به صدقهاش باهام صميمی بشين و مارک بوقبندتون* رو برام پیام کنين.
کاشکی بهره هوشی سهيل محمودی ۱۰۰ تا زياد میشد تا میتونستم مريد در بستش بشم. کاشکی نقاشیهای اون پوفيوز کانال ۴ >لذت نقاشی < يه هوا خوشگلتر از نقاشیهای پشت وانت بارهای خط تهران رشت بود تا زندگيم رو وقف اشاعه و تبليغ تکنيکش میکردم. کاشکی کسی که اسلام ناب محمدی رو اختراع کرد يه نخود بيشتر وقت میذاشت تا من نيم متر ريش بذارم و روزی سه ساعت به طهارت بعد از بول و غايتم* برسم. کاشکی فروش فيلم مارمولک رو با اين همه حقه بازی زياد نکرده بودن تا تو سالن سينما اينقدر میخنديدم تا رودههام رو با خاک انداز از کف سالن جمع میکردن. کاشکی با شنيدن وصيت نامه چمران حالت تهوع بهم دست نمیداد. کاشی وبلاگنويسهای مينیماليست بخاطر ضعف تایپشون نبود که کوتاه مینوشتن. کاشکی اونهايی که مترمتر مینوشتن از سر بيکاری اينکارو نمیکردن تا میشد ازشون ياد گرفت و اونطوری نوشت. کاشکی سهچهارم داستهانهای کلاسيک نويسندههای ايرانی درباره جندههای با معرفت و مظلوم نبود تا ... کاشکی يه راننده تاکسی بودم، با آهنگای هايده ذوقمرگ میشدم، عکس نيکی کريمی رو میزدم تو اتاقم، پشت تاکسیايم مینوشتم >سلطان غم مادر< چشام با ديدن دخترای خوش گوشت کنار خيابون برق میزد و لهله میزدم برای يه ساعت خونه خالی و هرسال محرم میتونستم برای امام حسين زنجير بزنم.
کاشکی اينقدر خسته نبودم.
------------------------مرده شور ترکيب تازه اين کلمهها رو ببرن ------------------------
ترياک مال: يکی از مراحل عمل آوردن و ساختن ترياک ماليدن و ورز دادن آن میباشد. ترياکمالها معمولاْ معتادهای با سابقه و کار کشتهاند. زيرا دست ماليدن و استنشاق بخارات ترياک در حين ماليدن میتواند باعث مسمويت و مرگ آدمهای عادی گردد.
خزانه فلاح: محلهای در جنوب شهر تهران
بوق بند: پستان بند. سوتين.
بول و غايت: ادرار و مدفوع
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر